سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حارث اعور به امیر مؤمنان گفت: «ای امیر مؤمنان!به خدا سوگند، من تو را دوست دارم» . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :10
کل بازدید :70929
تعداد کل یاداشته ها : 57
103/2/14
4:2 ص

 

     سیمای فرزانگان گلپایگان(3)


 

       

زندگی نامه فقیه عارف

مرحوم آیت الله العظمی سیدجمال الدین گلپایگانی

ای روضه بهشت ز کویت حکایتی

شرح جمال حور ز رویت کنایتی

انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه ای

و آب خضر ز نوش دهانت روایتی

کی عطرسای مجلس روحانیان شدی

گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی

در آرزوی خاک درِ دوست سوختیم

یادآور ای صبا که نکردی حمایتی

(حافظ)

مرحوم آیت ا... سیدجمال الدین گلپایگانی از مجتهدین و فقهای بزرگ و در عصر و زمان خویش از طبقه اول مراجع و از اوتاد به شمار می رفته، ایشان علاوه بر بعد علمی، صاحب مقامات معنوی و حالات باطنی و نفس زکیه و دارای ملکات فاضله اخلاقی و اهل محاسبه بودند. برای بیان مقامات فقیهی همانند او قلم در نوشتار وصفش عاجز می ماند.

سیدجمال در سال 1295 قمری در روستای سعیدآباد گلپایگان به دنیا آمد. پدرش سیدحسین (متوفی 1304 ق) و جدّ او سیدمحمدعلی موسوی گلپایگانی (متوفی 1280 ق) از زمره سادات و ذریه آل رسول (ص) در گلپایگان بوده و عمری را در کمال زهد و وارستگی و عبادت سپری نمود.

نقل کرده اند مرحوم سیدحسین در سال 1304 قمری به رحمت ایزدی پیوست و در زادگاه خود روستای سعیدآباد به خاک سپرده شد، در سال 1415 قمری هنگامی که خواستند مقبره او را بازسازی کنند، دست اندرکاران مشاهده نمودند که پس از گذشت بیش از یک قرن پیکر او تازه و هیچ آسیبی ندیده و به نحوی است که گویا تازه دفن شده است. 

دوران کودکی و تحصیلات

ایشان 9 سال داشتند که پدر را از دست داده و چند سالی را در سعیدآباد به کار و کشاورزی گذرانده، علاقه فراوانی که به تحصیل علم داشت او را وادار کرد که به اجداد بزرگوار خود اقتدا کند و برای کسب معارف و تحصیل، خود را آماده سازد.

در سال 1307 دوره مقدماتی را نزد برادران خود سپری نمود و برای ادامه تحصیل راهی گلپایگان شد و ادبیات، منطق و معانی بیان را از علمای آنجا فرا گرفت. به قدری شوق تحصیل داشت که هر روز مسافت بین سعیدآباد و گلپایگان را برای آموختن علم پیاده طی می کرد.

سفر به اصفهان

در سال (1311 ق) در حالی که شانزده سال از بهار عمرش گذشته بود، عازم اصفهان گردید و در مدرسه الماسیه ساکن شده و بعد از مدتی به مدرسه شیخ محمدعلی ثقه الاسلام رفت. در اصفهان قوانین را نزد حاج میرزا بدیع آموخت و از محضر آخوند ملاعبدالکریم گزی هم استفاده نمود. حکمت را نزد آخوند ملاعلی کاشی و میرزا جهانگیرخان قشقایی فرا گرفت که هر دوی آنها از نوادر اعصار در دانش، زهد، تقوا و تدریس حکمت و از شهرت ویژه ای برخوردار بوده اند.

استفاده از چنین شخصیت های وارسته و زاهد بذر معنویت را در دل پاک سیدجمال کاشته و او را برای پیمودن سیر تقوا و تزکیه نفس آماده ساخت.

فقه و اصول را نزد سیدمحمد خاتون آبادی، شیخ محمدعلی ثقه الاسلام، شیخ محمدتقی مشهور به مدرسی و سید محمدباقر درچه ای و درایه و رجال را از دیگر علمای اصفهان استفاده کرد.

ایشان در اصفهان با مرحوم آیت ا... العظمی بروجردی هم درس و هم مباحثه بود. آیت ا... بروجردی چه در هنگامی که در قم بودند و چه در زمانی که در بروجرد بودند، نامه هایی برای ایشان می فرستادند و درباره بعضی از مسایل مشکل و حوادث واقعه از ایشان استمداد می نمودند.

سفر به نجف اشرف

مرحوم سیدجمال با توجه به این که در علوم معقول و منقول موفقیت هایی کسب نموده بود؛ ولی به این امر اکتفا نکرد و تصمیم گرفت که به عتبات عالیات عزیمت نماید و از محضر اساتید حوزه نجف هم استفاده کند و از خِرمن علم و کمالات آنها خوشه بچیند؛ لذا در جمادی الآخر سال (1319 ق) راهی نجف اشرف شد. هنگام ترک وطن عده ای از مردم گلپایگان با شکوه خاصی ایشان را بدرقه نمودند.

سیدجمال پس از طی مسافتی طولانی و تحمل مشقات و فراز و نشیب هایی وارد نجف گردید. هنگام ورود به نجف بعد از زیارت مولی الموحدین و امام المتقین علی ابن ابیطالب (ع) و استمداد از آن امام معصوم، مکانی را برای تحصیل فراهم آورد و چون اوصاف و حالات عرفانی سیدجواد کربلایی را شنیده بود به محضرش شتافت و مدتی از او استفاده کرد؛ ولی دیری نپایید که او به رحمت ایزدی پیوست. بعد از آن خدمت آیت ا... شیخ علی محمد نجف آبادی رسید و مراتب سیر و سلوک و اخلاق را از ایشان و سیداحمدکربلایی کسب فیض نمود.

مقامات علمی

در نجف دو دوره درس اصول را نزد مرحوم آخوند خراسانی فراگرفت. علت این که ایشان درس مرحوم آخوند را انتخاب کرده بود، این بود که مرحوم آخوند درس را مختصر و موجز و در عین حال متقن و روشن تدریس می کردند به نحوی که شاگردان وی که متجاوز از ششصدنفر بودند در اسرع وقت لُب مطلب و جان کلام را درمی یافتند و این به نحوی بود که بسیاری از علما و فقهای ایران و عراق که به درجه اجتهاد و یا مرجعیت رسیدند غالباً افتخارشان این بود که در درس مرحوم آخوند شرکت کرده بودند.

مرحوم سیدجمال مقداری از فقه را هم نزد مرحوم آخوند خراسانی تلمذ نمود و موفق گشت مباحث استاد را تقریر و به شکل مدونی به رشته نگارش درآورد.

در خلال این مدت از افادات مرحوم حاج آقا رضا همدانی، آقا شیخ هادی طهرانی، آخوند ملاعلی نهاوندی، شیخ محمد بهاری، سید ایوب خراسانی و سید مرتضی کشمیری بهره ها برد.

بعد از فوت مرحوم آخوند خراسانی در درس مرحوم میرزای نائینی شرکت کرد و آن گونه که از ایشان نقل شده فرموده بودند حدود سی سال در خدمت مرحوم نائینی بودم و تا آخرین درس ایشان رفتم و همه را یادداشت کردم و یک طاقچه تقریرات درس آقا را دارم. نگارش درس مرحوم نائینی توسط شاگردانی زبده مانند ایشان که خود چهره ای علمی بودند بسیار مهم و فواید زیادی داشت و همین عامل بزرگی برای شرکت علما و فضلای حوزه نجف در درس ایشان شد.

مرحوم سیدجمال مشاور علمی مرحوم نائینی بود و در اجازه ای که به وی داده از ایشان به عنوان حجت الاسلام یاد کرده در حالی که آیت ا... خویی و شیخ محمدعلی کاظمی را به عنوان ثقه الاسلام معرفی نموده و در پایان اجازه نامه از سیدجمال خواسته تا برای او دعا کند.

در حوزه درسی مرحوم نائینی سنت حسنه ای جاری بوده که مجالس طلاب و دانش پژوهان به مقدار پایه علمی آنان بوده و هر کس فاضل تر بوده نزدیک تر می نشسته،مرحوم سیدجمال اولین کسی بوده که در کنار استاد جای داشته و کسی را حق تقدم بر ایشان نبوده، از ایشان بیش از ده ها اثر علمی به جای مانده است.

عنایات و کرامات

همان گونه که گفته شد؛ مرحوم سیدجمال علاوه بر مقامات علمی وتهذیب نفس و اخلاق حسنه، دارای سیر و سلوک بود و مدتی که در اصفهان و نجف به سر می برد، درس اخلاق و روش سیر و سلوک را از اساتید فن، فرا گرفته و به مقامات عالیه ای در این زمینه رسیده بود.

ایشان فرموده بودند: هنگامی که در اصفهان بودم دو استاد بزرگ یعنی مرحوم آخوندکاشی و جهانگیرخان قشقایی مربی من بودند و به من دستورداده بودند که شب های پنج شنبه و جمعه به بیرون از شهر بروم و در قبرستان تخت فولاد اصفهان در عالم مرگ و ارواح تفکر کنم. من مدتی به این دستور عمل می کردم و جزء عادت من شده بود. شبی از شب های زمستان که هوا بسیار سرد بود و برف هم آمده بود، به قبرستان تخت فولاد رفته و بعد از انجام اعمال برای استراحت به بقعه ای وارد شدم، در این حال، درِ مقبره را زدند و جنازه ای را که از ارحام صاحبِ مقبره بود آورده بودند که در مقبره بگذارند و شخصی که متصدی مقبره است، مشغول تلاوت قرآن شود و آنها صبح بیایند و جنازه را دفن کنند. آنها جنازه را گذاشتند و رفتند. قاری قرآن هم مشغول تلاوت شد. من هم که غذایی همراه داشتم مشغول خوردن غذا شدم، ناگهان دیدم ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب شدند، فریادهایی از مرده بلند می شد که گویا تمام قبرستان را متزلزل می کرد. این در حالی بود که قاری قرآن هیچ اطلاعی نداشت و بالای سر جنازه مشغول تلاوت بود.

من از مشاهده این منظره از حال رفتم و به قاری قرآن اشاره کردم در را باز کن، می خواهم بروم. او گفت: آقا هوا سرد است و در این دل شب خطر شما را تهدید می کند، هر چه خواستم به او بفهمانم، او درک نمی کرد. خود را کنار در کشیدم، در را باز کردم و خارج شدم و با سختی خود را به شهر رساندم. یک هفته در مدرسه مریض بودم به نحوی که مرحوم آخوندکاشی و جهانگیرخان می آمدند و مرتباً مرا مداوا می کردند تا کم کم سلامت خود را بازیافتم.

علامه سیدمحمدحسین تهرانی در کتاب »معادشناسی« نقل می کند که ایشان فرموده بودند: هنگامی که به نجف اشرف مشرف شدم تا مدتی انسان ها را به صورت های برزخی آنها یعنی وحوش و حیوانات می دیدم تا آن که از کثرت مشاهده آنها ملول گشتم، یک روز که به حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) مشرف شدم از آن حضرت خواستم که این حال را از من بگیرد که دیگر طاقت ندارم، حضرت آن حال را از من گرفت و از آن پس مردم را به صورت های عادی می دیدم.

در قضیه دیگری از ایشان نقل شده؛ در شبی که آیت ا... العظمی آقاضیاء عراقی به رحمت ایزدی پیوسته بود، اول اذان صبح ایشان به خانواده خود فرموده بودند که در قنوت نماز وتر دیدم روح آقاضیاء در پرواز است، در آن حال کسی به من گفت: آقاضیاء عراقی به رحمت الهی پیوست.

از این گونه قضایا از ایشان زیاد نقل گردیده که چون این مقاله گنجایش بیش از این را ندارد، به ذکر همین مقدار بسنده می کنیم.

وفات

سرانجام این عالم بزرگوار و وارسته پس از عمری تلاش در راه ترویج شریعت مقدسه و خدمت به جامعه علمی و دفاع از حریم قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در عصر روز دوشنبه 29 محرم الحرام سال 1377 قمری در 82 سالگی به لقاء حق پیوست و پیکر مطهر او پس از تشییع در وادی السلام نجف اشرف در مقبره ای نزدیک مقبره حضرت هود و صالح (علیهم السلام) به خاک سپرده شد.


منبع

1) کتاب دانشمندان گلپایگان، جلد اول

2) اعلام الشیعه، سیدمحسن حکیم، ج 2

3) معادشناسی ج 1 ص 138 و ج 9 ص  104

4) گنجینه دانشمندان ج 6 ص   430

                                                                                                                                                                               سعید نخعی گلپایگانی                                                                                                                                                                                                               

 


  
  

بَسمِ اَللهِ اَلرَّحمنِ اَلرَّحِیمِ »                         

                                                                     غدیر تجلی ولایت               

سال دهم هجرت و آخرین سال از عمر شریف پیامبر اسلام صلی الله علی وآله بود ، با تلاش همه جانبه آنحضرت تمام تعلیمات و احکام به آن سوی مرزهای جزیرة العرب رسیده بود در این هنگام جبرئیل نازل شد و به پیامبر فرمود خداوند سلام می رساند و می فرماید :من روح هیچ پیامبری را قبض نکردم مگر بعداز آنکه تمام احکام دین خود را به مردم رسانده باشد ، اجل تو هم نزدیک شده و دو حکم مهم از دستورات اعتقادی اسلام است که هنوز برای مردم به طور کامل و رسمی بیان نشده که باید به آنها برسانی یکی فریضه حج و دیگری مسأله ولایت و خلافت ،اینجا بود که حضرت پیک هایی را به اطراف مدینه فرستاد و تصمیم این سفر حج را به اطلاع همگان رساند ، هرکس توان حرکت داشت مهیای سفر شد ، این در حالی بود که از زمان هجرت به مدینه تا آن سال حضرت به حج نرفته بودند ، موعد فرا رسید و آن حضرت روز بیست و ششم ذی القعده ابودجانه را جانشین خود ساخت و با جمع زیادی که برای همراهی ایشان به مدینه آمدند که متشکل بودند از بزرگان مهاجر و انصار و همسران پیامبر صلی الله علی وآله و زنان وابسته همراه آنحضرت خصوصاً حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و اسماء و ام سلمه ، این حج آخرین حج پیامبر بود که آنرا حجة الوداع نام نهادند .

تعداد کسانی که آنحضرت را در سفر همراهی می کردند تا یکصد و بیست هزار نفر نوشته اند . در آن وقت امام علی علیه السلام به فرمان پیامبرصلی الله علی وآله با جمعی به « نجران » و سپس به « یمن » رفته بود ، مأموریت ایشان دعوت مردم به اسلام و جمع آوری زکات و حل اختلافات قبیله ای آنان بود . حضرت هنگام حرکت از مدینه نامه ای برای ایشان نوشت و از وی و همراهانش برای شرکت در مراسم حج دعوت کرد .پس از چند روز پیامبر صلی الله علی وآله با همراهان به مکه رسیدند و اعمال حج را آغاز کردند و در مواضع مختلف احکام واجب و مستحب حج را برای مردم بیان نمودند .

امام علی علیهالسلام و لشکرش پس از پایان کارها با جمعیتی بالغ بر دوازده هزار نفر از اهل یمن عازم مکه شدند ، در آن وقت مکه شاهد یکی از باشکوه ترین مراسم اسلامی بود گویا ابراهیم خلیل و همه پیامبران الهی انتظار چنین روزی را می کشیدند .

صحن مسجد الحرام ، صفا و مروه و دامنه کوه های منا و عرفات و ... پر بود از جمعیتی که لبیک گویان با شعار « لا اله الا الله محمد رسول الله » به راز و نیاز مشغول بودند .

در این حال پیامبر آخرین دستورات الهی حج را به مسلمانان ابلاغ کرد و آخرین شائبه های شرک ، کفر و نفاق را محو و حاکمیت توحید و یکتاپرستی را در قالب اسلام ناب بیان نمود ، این سفر قبل از اینکه جنبه سیاسی و اجتماعی داشته باشد جنبه تعلیمی داشت .

پیامبر آخرین سفارش ها را به مردم این گونه بیان کرد که : « ای مردم سخنان مرا بشنوید شاید پس از این هرگز شما را در این مکان نبینم . ای مردم خون و مال شما بر یکدیگر حرام است و باید محترم بشمارید ، شما خدا را ملاقات خواهید کرد و از اعمالتیمناپرسند، گفتار مرا بفهمید ، من دو چیز گران مایه میان شما باقی می گزارم یکی کتاب خدا و دیگر عترتم که اگر به آنها تمسک بجوئید هرگز گمراه نخواهید شد[1]

بیان ولایت در مراسم حج                             

در عرفات بود که دستور الهی رسید که علم و ودایع انبیاء را به علی علیه السلام تحویل بده و امر ولایت او را به مردم ابلاغ کن ، در این هنگام پیامبر بسیار گریستند به طوری که محاسن مبارک آنحضرت از اشک تر شد و حضرت از خداوند خواستند که او را از شرّ منافقین محافظت فرماید[2] .

در منی دوبار خطبه خواندند و اشاره کلی به ولایت امیر المومنین علیه السلام کردند ، اما در مسجد خیف بار دیگر جبرئیل نازل شد که خداوند می فرماید : « ولایت علی را به مردم برسان ولی در هیچ یک از این پیام ها وعده محافظت از شرّ دشمنان وجود نداشت .[3]»

سفر ولایت

روز سیزدهم ذی الحجة اعمال حج به پایان رسید با این که انتظار می رفت که پیامبر صلی الله علی وآله در این سفر آخر بیشتر در مکه بماند و خاطرات تلخ و شیرین زادگاه خود را مرور کند ولی بلافاصله پس از پایان مراسم حج به بلال دستور داد تا به مردم ابلاغ نماید که فردا ( روز چهاردهم ذی حجة ) همه باید حرکت کنند تا در وقت معین در غدیر خم حاضر باشند و کسی جز معلولان و ناتوانان باقی نمانند .

روز هیجدهم ذی حجه وقتی کاروان به منطقه جحفه رسید حضرت مسیر حرکت خود را به سمت غدیر تغییر داد و فرمود :

« اَیُّها اَلنُاس اَجِیبوُا داعی اَلله اَنَا رَسُولُ الله .[4]»

ای مردم دعوت کننده به سوی خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم


  
  

                    

حضور در غدیر

اول روز ذی الحجه بود که به غدیر رسیدند فرشته وحی فرود آمد و گفت ای محمد خداوند سلامت می رساند و می فرماید : « یا اَیُّها اَلرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَاَلله یَعصِمُکَ مِنَ اَلنّاسِ اِنَّ اَللهَ لایَهدِی اَلقَومَ اَلکافِرینَ.[5]»

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا ( به مردم ) برسان و گرنه رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را مردم نگاه می دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی کند .

به دنبال نزول آیه شریفه پیامبر دستور فرمودند همه متوقف شوند ، و آنان که پیش رفته اند بازگردند و آنانکه پشت سر هستند به حاضران بپیوندند ، آهسته آهسته همه جمعیت در محل از پیش تعیین شده گرد آمدند

چادرها بر پا شد و همه کاروانیان در دل صحرای غدیر آرام گرفتند ، هوا بسیار گرم بود رسول خدا به اصحاب خاص خود – که سلمان و ابوذر و مقداد بودند – دستور دادند زیر چند درخت کهنسال را که در غدیرخم بود جارو زده و خاروخاشاک آن را جمع کنند و آب بپاشند و منبری از سنگ ها و رواندازهای شتران آماده نمایند

منبر آماده شد و روی آن را با پارچه پوشاندند و تزیین نمودند ، به خاطر حرارت آفتاب پارچه ای بین چند درخت برفراز بستند تا سایبانی برای محل ایستادن حضرت باشد .[6]

بعد از آن ندای ملکوتی اذان در آسمان غدیر طنین انداز شد ، رسول خدا در محلی که برای نماز و سخنرانی آماده شده بود قرار گرفتند ، همه مسلمانان از خیمه ها بیرون آمدند و نماز به امامت پیامبر اقامه گردید ، سپس رسول خدا برخاست تا مأموریت خطیر و جاودانه خود را همانگونه که به او دستور داده شده بود بدون هیچ ترس و واهمه ای مسلمانان و بلکه به تاریخ بشریت ابلاغ نماید ، پیامبر بر فراز منبر قرار گرفتند بعد از حمد و سپاس خداوند فرمودند  من به زودی دعوت حق را لبیک گفته و از میان شما می روم آنگاه علی علیه السلام را صدا زدند که به بالای منبر بیاید و در طرف راست آن حضرت یک پله پایین تر قرار بگیرد سپس خطبه طولانی غدیر را ایراد نمودند و به اتصال قرآن و اهل بیت علیه السلام اشاره نمودند و فرمودند این دو از همدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند .سپس فضایل و مناقب علی علیه السلام را یادآور شدند و به ولایت و امامت آن حضرت و فرزندانش تا حضرت مهدی علیه السلام اشاره فرمودند و آیاتی را درباره علی علیه السلام بیان کردند،سپس فرمودند ای مردم من در امر ابلاغ اوامر الهی و آنچه بر من نازل شده کوتاهی نکردم و در مورد نزول این آیه سه مرتبه جبرئیل بر من نازل شد و مرا از طرف خدا امر کرد که در این مکان اعلام کنم به هر سفید و سیاهی از هر قبیله و قومی که علی ابن ابیطالب وصی و جانشین و امام بعد از من است . او بعد از خدا و رسولش ولی و صاحب شما و اولی بر همه شما از خود شما است و در این باره خداوند بر من آیه ای نازل نموده که : « اِنَّما وَلِیُّکُمُ اَللهَ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذینَ آمَنُوا اَلَّذینَ یَقیمُونَ اَلصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ اَلزَّکوةَ وَهُم راکِعُونَ.[7]؛سرپرست و رهبر شما تنها خدا است و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند و نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.»بعد از نزول آیه ولایت من از جبرئیل خواستم که از خداوند بخواهد مرا از تبلیغ این امر عفو کند چون به کمی مومنین و زیادی منافقین و استهزا کنندگان به اسلام علم دارم اما خواسته ام پذیرفته نشد و مأمور به ابلاغ شدم .بعد همانطور که علی علیه الاسلامدر کنار او قرار گرفته بود دست آن حضرت راگرفت و بالا برد و فرمود : «اَلَستُ اَولی بِکُم مِن اَنفُسِکُم ؟ قالُوا بِاَجمَعِهِم اَلّلهُمَ بَلی بعد فرمودند : مَعاشِرَ اَلنّاسَ هذا عَلی ٌاَخی وَوَصیّی مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولا هُ وَهُوعَلیُ بَنَ اَبیطالِب .اَلّلهُمَ والِ مَن والاهُ وَعادِ مَن عاداهُ وَانصُر مَن نَصَرَهُ وَاخذُل مَن خَزَلَهُ،خدایا دوست بدار هرکه او را دوست می دارد و دشمن بدار هرکه او را دشمن می دارد سپس فرمودند ،فَلیُبَلِّغ اَلحاضِرُ اَلغائبَ وَالوَالِدُ اَلی یَومِ القِیامَةَ[8]؛خبر غدیر را حاضرین به غائبین و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند.»

همچنین فرمودند مردم بدانید که با علی دشمنی نمی کند مگر شقی و با علی دوستی نمی کند مگر پرهیزکاران و به او ایمان نمی آورد مگر مومن مخلص،بعد به آیه اکمال اشاره کردند:« الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا[9]؛امروز دین شما را که اسلام است کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و راضی شدم.»

بیعت

پیامبر دستور دادند تا دو خیمه برپا شود یکی مخصوص خود و دیگری مخصوص علی علیه السلامودستور داد تا مردم در خیمه پیامبر حضور یافته و با آن حضرت بیعت کنند و به آن حضرت تبریک بگویند سپس در خیمه امیرالمومنین علیه السلام حاضر شده و با آن حضرت به عنوان امام و خلیفه پس از رسول خدا بیعت کنند .

اولین کسانی که بیعت کردند ابوبکر ، عمر ، عثمان ، طلحه و زبیر بودند و بعد در طی سه روز سایر مسلمانان با ایشان بیعت نمودند و به آن حضرت تبریک گفتند.         

بیعت زنان

پیامبر صلی الله علی وآله دستور دادند تا ظرف آبی بیاورند و در میان خیمه پرده ای بزنند که نیمی از ظرف آب در یک طرف پرده و نیم دیگر در سوی دیگر قرار بگیرد تا زنان باقرار دادن دست خود در ظرف آب از یک طرف و قرار دادن علی علیه السلام دست خود را در طرف دیگر با آن حضرت بیعت کنند

در این بیعت حضرت فاطمه سلام الله علیها و همسران پیامبر وام هانی خواهر علی علیه السلام و فاطمه دختر حضرت حمزه سیدالشهداء و اسما بنت عمیس و سایر زنان حضور داشتند [10].

سحاب

در پایان مراسم ، پیامبرصلی الله علی وآله عمامه مبارک خود را که « سحاب » نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنین علیه السلام گذاشتند .

حضرت در این باره می فرماید :پیامبر در روز غدیر عمامه ای به سرم بست و یک طرف آن را بر دوشم آویخت و فرمود : خداوند در بدر و حنین مرا با ملائکه ای که چنین عمامه ای برسرداشته یاری کرد .

بدین صورت تا سه روز مراسم باشکوه غدیر ادامه داشت و آن ایام به عنوان « ایام الولایه » در ذهن مردم نقش بست ، خبر واقعه غدیر در شهرها و روستاها منتشر شد و به سرعت و سینه به سینه نقل شد .

درادامه فرمودند : پیامبر در روز غدیر برای احدی ، عذری و برای کسی ، سخنی باقی نگذاشت [11].

 شروع مخالفت و توطئه در غدیر

در ساعات آخریه روز سوم در غدیر بود که مخالفت با دستورات پیامبر شروع شد و شخصی به نام حارث بن نعمان فهری ( نعمان بن منذر فهری ) به همراه عده ای نزد پیامبر صلی الله علی وآله آمدند و سوالاتی کردند از جمله سوالات این بود که به آن حضرت گفتند این که گفتی « من کنت مولاه فعلی مولاه » از خودت گفتی یا از جانب خدا بودحضرت فرمودند: آنچه گفتم از ناحیه خداوند بود که بر من وحی شد و من آن را اعلان نمودم ، من بدون اجازه خداوند خبری را بیان نمی کنم .حارث گفت ، خدایا اگر آنچه او می گوید حق و از جانب تواست سنگی از آسمان ببار یا عذابی بر ما بفرست ، به مجرد اینکه سخن حارث تمام شد ، سنگی از آسمان بر او فرود آمد و او را هلاک کرد .در این هنگام این معجزه بر همگان روشن کرد که غدیر از منبع وحی سر چشمه گرفته است،به دنبال آن توطئه توطئه گران شروع شد و مخالفت ها ادامه پیدا کرد تا زمینه ساز بسیاری از فجایع تاریخی گردید تمام آنها آغاز راهی بود که سرانجام آن حادثه شوم آتش زدن در خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها را به دنبال داشت و بعد منجر به واقعه کربلا و شهادت سید شباب اهل الجنةحضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام و فرزندان و اصحاب او و اسارت اهل بیت آنحضرت شد.           

 

                « سعید نخعی گلپایگانی »



[1]. خطبه غدیر

[2]. بحار الانوار، ج 37، ص 127.

[3]. همان ، ص 203.

[4]. همان ، ص 152.

. [5]  مایده ، 67.

[6]. طبق بعضی روایات درختی به نام شوک بوده که تیغهای بسیارداشته.بحار ج37 ، ص 195 و204.

[7]. مایده ،55.

[8]. خطبه غدیر

[9]. مایده ، 3.

[10] . الغدیر، ج 1، ص276.

[11] . همان ، ص 291.

 


  
  

 

 

       فاطمه سلام اللّه علیها   کوثر رسول

 

  اَلسَّلامُ عَلَیکِ اَیَّتُهااَلصِّدیقَةُ اَلشَّهیدَةُ

 

                   

 

حضرت فاطمة سلام الله علیها بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در مکه معظمه درخانه  وحی متولد شد ، شهادت آنحضرت 75 یا بنا بر قولی 95 روز بعد از رحلت پدر بزرگوارشان در سیزدهم جمادی الاولی یا سوم جمادی الثانی سال یازدهم از هجرت در مدینه منوره در هیجده سالگی واقع گردید ، در محل دفن ایشان که آیا در منزل شخصی خود دفن شدند یا در بقیع و یا بین محراب و منبر پیامبر ، اختلاف است.      

اسا می آن حضرت

یونس بن ظبیان روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمودند که فاطمه سلام الله علیها را نزد خداوند نُه نام است : فاطمه ، صدّیقه ، مبارکه ، طاهره ، زکیّه ، راضیه ، مرضیه ، محدَّثه و زهرا ، پس آنحضرت فرمودند : آیا میدانی تفسیر فاطمه چیست؟ عرض کردم : خبر ده مرا از معنی آن ، آنگاه حضرت فرمودند :" فُطِمَت من الشَّر"؛ بریده شده از بدی ها ؛ بعد حضرت فرمودند :امیرالمومنین (ع)اگراو را تزویج نمی کرد برای او کفوی و نظیری نبود"[1]در حدیثی پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند: " اِنّی سَمَّیتُها فاطِمَة لِانَّها فُطِمَت وَ ذرّیَتُها مِنَ النّارِ[2]؛ او را فاطمه نامیدم چون او و ذرّیه اواز آتش جداشده اند، در جایی دیگر فرمودند: چون او و شیعیان او جداشده از آتش هستند" "صّدیقه" بمعنی راستگو "مبارکه" بمعنی صاحب برکت در علم و کمالات "طاهره" بمعنی پاکیزه از صفات نفس "زکیّه" بمعنی رشد در کمالات و خیرات "راضیه" بمعنی راضی به قضای الهی "مرضیّه" بمعنی پسندیده خدا و دوستان "محدَّثه" یعنی ملک با او سخن می گفت "زهرا" یعنی نورانی به نور صوری و معنوی .

فاطمه در قرآن وروایات

قرآن : در قرآن کریم آیات فراوانی در شأن اهل بیت علیهم السلام عموماً و در شأن حضرت زهرا علیها سلام خصوصاً نازل گردیده است ، آیات شریفه «تطهیر»[3] ، «مباهله»[4] ، «مودت»[5] و سوره «هل اتی » و «کوثر» به تفصیل در مورد عظمت و شخصیت اهل بیت و حضرت فاطمه علیهم السلام سخن گفته و مقام آنها را ستوده اند .

روایات : در روایتی پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند « فاطِمَةُ سیدةُ نِساءِ العالَمین مِن الاوَلین وَ الآخَرین [6]؛ فاطمه بانوی همه  بانوان جهان از اولین و آخرین است » گرچه در قرآن کریم خداوند نسبت به حضرت مریم علیها سلام فرموده است « یامَریَم ُاِنَّ اللهَ اَصطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَا صطَفاکِ عَلی نِساءِ العالَمینَ [7]؛ ای مریم خدا تو را برگزیده و پاک ساخته ، و بر تمام زنان جهان برتری داده است .»

اما به حسب روایات معتبراین اختیار و اصطفا شاید از آن جهت بوده که حضرت مریم علیهاسلام بدون شوهر ولادت حضرت عیسی علیه السلام رامحقق ساخته ، لذا آیه شریفه می فرماید او نظیر نداشت ، دیگر اینکه « عالمین » در قرآن و کلمات عرب به معنی مردمی که در یک عصر و زمان زندگی می کنند آمده است ، اما مقام و عظمت حضرت فاطمه سلام الله علیها در علم ، عصمت ، طهارت و عبودیت و بندگی بر همه  زنان عالم از ازل تا ابد برتری دارد .

در روایتی دیگر از پیامبر نقل شده که حضرت فرمودند : « فاِطمَهُ مُهجَةُ قَلبی وَ اِبناها ثَمَرَةُ فُؤادی وَ بَعلُها نُورُ  بَصَری وَ اَلائِمَةُ مِن وُلدِها اُمَناءُ رَبّی حَبلٌ مَمدُودٌ بَینَهُ وَ بَینَ خَلقَه مَن اِعتَصَمَ بِهِم نَجی وَ مَن تَخَلَّفَ عَنهُم هَوی [8]؛ فاطمه حیات قلب من است و فرزندان او میوه ی دل من اند و همسر او نور چشم من است و امامان از فرزندان او ، امینان پروردگار من هستند، ریسمانی است که بین او و خلق او کشیده شده است و هرکس به آنها تمسک جوید نجات می یابد و هرکس از آنها تخلف کند سقوط کرده و هلاک می شود.»

در جایی دیگر حضرت فرمودند : «فاطِمَهَ بِضعَة ُمِنّی فَمَن اَغضَبَها اَغضَبَنی[9] ؛ فاطمه پاره ی تن من است ، هرکس اورا به خشم وغضب آورد ، مرا به خشم آورده است».

 

شخصیت و عظمت آن حضرت

حضرت زهرا سلام الله علیها مانند اقیانوسی بیکران است که بی نهایت خوبی ، زیبایی ، فداکاری و ایثار در او موج می زند

دنیا است چو قطره ایّ و ،  دریا، زهراء                     کی فرصت جلوه دارد اینجا ، زهراء

«طاهاء» و «علی» دو بیکران  دریایند                      و آن برزخ مابین دو دریا ، زهراء

هرچند زندگی آن حضرت کوتاه بود ، اما این زندگی از جهت جهاد ، مبارزه ، تلاش ، صبر انقلابی ، دعا و عبادت ، سازندگی و تربیت ، دفاع از نبوت و رسالت و امامت و نظام اسلامی ، دریای پهناوری از تلاش و کار بود که در نهایت به شهادت انجامید ، در این مختصر تنها به برخی از فضایل اخلاقی آنحضرت اشاره می کنیم.

سازندگی و تربیت

زندگی آن حضرت سراسر سازندگی و تربیت بود ، و در طول عمر شریفشان لحظه ای از این معنا جدا نشدند ، اعمال ، رفتار ، گفتار ، حرکات و سکناتش همه تربیت و سازندگی بود.

و علاوه بر تربیت فرزندان مانند حسنین و زینبین علیهم السلام به تربیت افراد دیگری مثل فِضه ، اُم ایمن ، و أسماء بنت عمیس و دیگران پرداختند.

 

                                                           (2)

فضه خادمه را که فضه  نُوبیّه[10]هم گفته اند ازبانوان مومنه وپرهیزگارونام آورصدر اسلام بودکه دربلاغت وشیوایی گفتاروتربیت اسلامی نمونه بود ،در ابتدا کنیزی بیش نبود که او رابه هنوان هدیه برای رسول خدا آوردند و آن حضرت هم او را به فاطمه هدیه کرد ، فضه که داستان بردگی و کنیزی را از پدران خود شنیده و کمی هم لمس کرده بود چه بسا در زمان بردگی در دل آرزوی مرگ می کرد.

او به طرف خانه مولای جدید خود که در واقع خانه عدالت و مروت بود به راه افتاد به گمان این که با او همانند دیگر بردگان بر خورد خواهد شد خود را آماده هر گونه رنجی می کرد ، وقتی وارد خانه ی علی و فاطمه سلام علیهما شد ناگاه صدای زهراء تمام رشته های افکارش را از هم گسست ، باخود گفت خدایا چه می شنوم ، کسی به من سلام کرد ؟! مگر کسی به کنیز سلام ی کند؟ نکند اشتباه می کنم ! دوباره صدای زهراء به سلام بلند شد و گفت : من فاطمه ام ، عزیزم به خانه خودت خوش آمدی ، آنگاه دست مرا به مهربانی و گرمی گرفت و به درون خانه راهنمایی کرد و مرا به جای خود نشانید ! من که مات و مبهوت بودم با خود گفتم آیا خواب نیستم و همانگونه که به چهره ی ملکوتی او خیره شده بودم با خود گفتم : آه چه نورانی، چه هیبتی ، آنگاه زهرا به من گفت : عزیزم در خانه ی خودت راحت باش ،چند روزی در آنجا استراحت کردم بعد از آن به من گفت : یک روز من کارها را انجام می دهم و تو استراحت کن و روزی دیگر تو کارها را انجام بده و به عهده بگیر و من استراحت و عبادت می کنم من برای اولین بار بود که انصاف ، عدالت ، مروّت و مردانگی را تجربه می کردم ، سر سفره ی آنان می نشستم و از همان غذایی می خوردم که آنها می خوردند . من بارها ناله های شبانه ی زهرا را می شنیدم و از آن ناله ها بیدار می شدم ، صدای دلنواز قرآن ، دعا و تسبیح او نورانیت خاصی و حال و هوای دیگری به من بخشید اما دیری نپایید که از نَفَس گرم او من هم شب ها بلند می شدم و وضو می ساختم و در گوشه ای مشغول عبادت می شدم .

من در این خانه درس های بلند معارف و انسانیت ، انفاق ، ایثار ، زهد ، تقوا ، عدل و ... را آموختم ، روزهایی را دیدم که زهرا در هنگام آسیاب کردن آرد مشغول ذکر بود ، همین حرکات و ارتباط او با خداوند و انس او با قرآن باعث شد که من هم درس بگیرم و ساخته شوم تا جایی که بعد از شهادت او تا پایان عمر به غیر از قرآن سخن نگفتم .

فرزند فضّه می گوید :« هذِهِ اُمُنا فِضه جاریَةُ اَلزَّهرا ماتَکلَمت مُنذُ عِشرینَ سَنه اِلّا بِالقرآن ؛ مادر ما فضّه ( کنیز زهرا ) مدت بیست سال به غیر از قرآن سخن نگفت .»[11]

 

صبر و استقامت

فاطمه از کودکی هم آغوش حوادث و محرومیت ها بود ، حوادثی که در برابر آن بسیاری از بزرگان ذوب می شوند . او هنگامی که چشم به جهان گشود در محیطی توام با فقر و محرومیت رو به رو بود ، هنوز کودکی خردسال و نیازمند به مادر بود که دست اجل مهلت نداد و از مهر و عاطفه مادری محروم شد آن هم مادری ایثارگر ، نمونه و متخلق به اخلاق الهی ، از آن پس با دشواری های بیشتری مواجه شد .در خردسالی در کنار پدر از صدمه و آزار مشرکان در امان نبود و به چشم خود می دید که در مسجد الحرام چگونه پدرش را آزار می دهند .در جریان هجرت پدر از مکه به مدینه مشکلات فراوانی را متحمل گردید . دشواری ها را چنان تحمل کرد که او را « صابره » خواندند و در مصایب آن چنان در کنار پدر بود و او را یاری و همراهی می کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله او را « ام ابیها » نامید .

در نه سالگی با علی علیه السلام ازدواج کرد . او با کسی هم خانه شد که کوه صبر و استقامت بود و در بسیاری از مشکلات به علی علیه السلام پناه می برد .کسانی که از فلسفه حیات و رمز و راز سعادت و شأن و مقام او و علی علیه السلام بی خبر بودند پیوسته او را سرزنش می کردند که چرا با فردی ثروتمند ازدواج نکرده ! او در غم فراغ پیامبر صابر بود و در صحنه های سیاسی و اتفاقاتی که بعد از وفات پدر در سقیفه برای امام ومولایش پیش آمد و به شکست ظاهری اوانجامید  دلیرانه ایستاد ومشکلات و شداید زیادی را متحمل گردید ، او شاهد بود که چگونه خواص حقوق او را غصب وبا وی دشمنی کردند.اوبه چشم خود نفاق و ریاست طلبی خلفا را می دید و شاهد از د ست رفتن بسیاری از ارزش های اسلامی بود ولی به جهت بقای اسلام به امرمولای خود سکوت را برگزید و ضربه های روحی و جسمی را تحمل  کرد تا جایی که او را بین در و دیوار قرار دادند و فرزندش را در رحم به شهادت رساندند ، به بازویش ضربه زدند که بر اثرآن در بستر مرگ افتاد،او همه این دشواری وصدمه ها رابه خاطر خدا و حفظ اسلام صبورانه تحمل کرد .او در دعای خود از خداوند می خواست که ای خدای بزرگ از تو می خواهم که شکیبایی در بلاهایت را به من عنایت فرمایی ،سر انجام جرعه نوش جام بلا شد و مظلومانه به شهادت رسید .

 

 

                                                                             « سعید نخعی گلپایگانی»

                                                                   (4)



[1] . خصال شیخ صدوق؛ص414،

[2] .امالی شیخ طوسی ،ص 570.

[3] .احزاب ،33.

[4] . آل عمران ،61.                                                      (1)

[5] . شوری؛23.                                                              

[6] .امالی شیخ صدوق؛ص 78.

[7]  .آل عمران، 42.

[8] . بحار الانوار ، ج29 ، ص 649.

[9] . صحیح بخاری ، ج 4 ، ص 210.

1. نُوبِیّه ، منسوب به نُوبَه یکی ازبلاد سودان که بین مصر و حبشه قرلرداشت .

[11] . بحارالانوار ، ج43 ، ص87 .                                                         (3) 

 


  
  


 

         اشعاری ازجناب آقای ابوالقاسم طالبی گلپایگانی درموردثواب زیارت هفده تن

ای که مشتاق حسین بن علی در کربلایی            تشنه   شش  گوشه   قبر  حسین سر جدایی

ازامام عسگری نقل است برفرزند نعمان           کن  زیارت  این شهیدان رااگرخواهی نوایی

بوسه زن برتربت هفده تن بی سرزاخلاص         گر که عاشق بر حریم آن  شهید نینوایی

خفته دراین بار گه هفده گل از باغ نبوّت          حاجت اینجاکن طلب گرکه به دردی مبتلایی

گرکه حاجتمندی وداری به دل مهرحسینی           با تضرع  ناله کن برگو که تومشکل گشایی

زیرلب برگومکن نومید مارا باب رحمت             ای که محبوب   ا لقلوب خاندان مرتضایی

قدسیان ازکربلا آیند بر صحن و سرایت             چون که درگلپایگان همچون رضا دارالشفایی

با وضوباش وبیا درکربلا ی این شهیدان             گرچو«طالب» عاشق صحن وسرای کربلایی

                        

 


93/8/24::: 2:14 ع
نظر()
  
  

         

         سیمای فرزانگان گلپایگان (10)

 

 

آخوند ملاحسین شهید رحمة الله علیه                        

          سعید نخعی گلپایگانی

تولد ومقام علمی

     آخوندملاحسین شهید [1]که ازاولاد واحفاد مالک اشتر نخعی می باشد مردی فاضل بوده که درزمان خود ازبزرگان علماء وسردسته فضلاءبه شمارمی رفته است . بسیارمی نوشته وبه تدوین کتب وگردآوری آن شوق فراوان داشته است.

یکی ازنوادگان ایشان(مرحوم آخوندملامحمدرضا)درشرح احوال این عالم جلیل القدرآورده است که ایشان نزدیک به پانصد مجلدکتاب که بیشتربه خط خوداو می باشد ازوی باقی مانده است.[2] اودرسال1080هجری قمری درگلپایگان متولدشده وهمواره درپی کسب علم وفضیلت بوده وازاجازه ای که سیدکامل وفاضل عامل ومحقق جلیل "آمیرزاابوالقاسم گلپایگانی طاب ثراه "به او داده استفاده می شود که ایشان درعلوم وفضایل به رتبه اجتهادواستنباط رسیده بوده زیراسیدمذکورباخط خوددرآخرکتاب رجال مرحوم مجلسی که ملاحسین شهیدآن راباخط خود استنساخ کرده است چنین می نویسد: (متن اصلی عربی است که دراینجا ترجمه آن آورده شده)

                                            بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله وسلامه علی عباده الذین اصطفی محمد النبی الامیّ واهل بیته الطاهرین اجمعین وبعد،این رساله شریفه به قدروسع وتوانایی بانسخه مورداعتمادمقابله شده ودرمواردی که لازم دیده شد به کتب دیگررجال موردوثوق واعتمادمراجعه گردیدوبحمدالله چنان چه گمان دارم صحیح ودرست است.وازفضل خداوندسبحان امیدوارم که گمان صرفی نباشدکه به حقیقت نپیوندد.دراین صورت برادرودوست ونورچشم صاحب کتاب یعنی مولای والاوفاضل کامل وعامل مولانا محمد حسین بن السعید الشهید محمد زمان گوگدی گلپایگانی- که خداوند سبحان همواره اورا درراه رضای خود موفق بدارد وآینده روزگاراوراهمچنان ازگذشته ایامش بهتر وخوشترگرداند- بایدبراین کتاب اعتمادکند،ومن روایت این کتاب وهم روایت هرچه را که برای خودم روایتش ازناحیه فاضل کامل پرهیزگار وپاکیزه حاج محمدطاهر بن حاج مقصوداصفهانی اعلی الله مقامه الشریف[3]که اونیزازشیخ اقدم ما (یعنی مرحوم مجلسی)جایز است ،به او اجازه دادم.واین در25/شعبان المعظم/1156هجری قمری به وقوع پیوسته است.این اجازه راکمترین بندگان خداابوالقاسم جعفربن سیدحسین موسوی حسینی گلپایگانی نوشته است،انتهی. »



وفات ومحل دفن

ایشان درسال 1160هجری قمری پس ازمرگ نادرشاه وبرگشت افغان ها واشرار

ازنواحی همدان ورفتن به اصفهان وقندهار، به دست آن هابه شهادت رسیده ودرهمان

محل شهادت که بقعه وی قراردارد دفن شده است.

بقعه متبرکه این مردبزرگ که هم اکنون محل توجه وزیارت عده ای ازمردم قراردارد

درکنارقبرستا ن قدیمی که هم اکنون اطراف آن به فضای سبز تبدیل شده درکنارشهر

گلپایگان واقع درخیابان پارک شهردرابتدای جاده رباط ابلولان قرارگرفته است .

سبب شهادت

سبب شهادت ایشان وپدربزرگوارش انتساب آن ها به مالک اشتر

 (این یارباوفای امیرالمومنین علیه السلام) بوده که خوانخوران متعصب افغانی

به خاطر عنادوکینه ای که باشیعه عموما واولادواحفاد مالک اشتر به سبب

خصوصیت وتقربی که وی با سیداوصیا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام

داشته اندهرکجا آن هارا می یافتند به قتل می رساندند. 

                                   اشعارحک شده برلوح وسنگ قبر

فاضل کامل محمدتقی بن عبدالصمد اصفهانی که درفصاحت وبلاغت ازجهت نظم ونثر

سرآمد اَقران است ابیات ذیل را دررثاءوتاریخ شهادت ایشان سروده است.

      یالَها مِن شِدَّ ةِ الحُزنِ الطَوِیلِ                     کَیفَ عنَّا غابَ شَمسَ المَشرِقَین

      اَلمَعِیُّ الدهر نِحرِیرُ اَلزَّمان                       نُورُعَینِ اَلزُّهدِ وَاَلتَّقوی حُسَین

      عالِمَ اَلتَّنزِیِلِ وَاَلحاوِیِ اَلسُّنَن                       زِینَةُ   اَلدُّنیا   سَماءُ    اَلنَّیّرَینِ

       اَلشَّهیدِ اَلثّالِثِ اَلمَظلُومِ   بَل                       مَن وَجَد نَا ثَانِی اِثنَینِ اَلحُسَینِ

       صَارَمَقتُولاً بِسَیفِ اَلاَشقِیاءِ                       رُوحُهُ فَازَت   بِاِحدَی اَلحُسنَین

      لایَزالُ اَلعِلمِ مَخرُوبُ اَلبَنا                       یا حُسَین اِرجِع اِلَینا نُورُعَین

       کانَتِ اَلبُشری لَهُ عِندَ اَلَّرحیل                          شاهِدُ اَلفِردُوسِ مِن بَینِ اَلیَدَین

      قِیلَ لِلرِّضوانِ فِی دارِ اَلنَّعیم                           سِر بِمَحبُوبِی اِلی نَضّاخَتَین

       ثُمَّ قُل کُن فِی اَلجَنانِ شاهِداً                           حَیثُما کَانَ اَلخِیارُ اَلمُصطَفَین

       عِشتَ فِی اَلدُّنیا سَعِیداً یَا شَهِید                          قَد تَمَکَّنتَ اَلعُلَی فِی اَلنَّشاَتَین

       قُلتُ فِی تَارِیِخِ مَولَانَا اَلشَّهیِد                           قَد بَکَی جِبرِیلُ فِی قَتلِ اَلحُسَین [4]


ترجمه اشعار

(# وای ازاین اندوه دردناک وسختی آن که چگونه خورشید تا بناک ما ازمیان ربوده شد #

این مرد تیزهوش ونمونه روزگار که روشنی چشم پرهیزگاری وزهد بشمار می آمد ونامش حسین بود #

عالم به قرآن وآشنای باسنن،زینت دنیاو خورشید تابناک آسمان بود #

اوستمدیده وشهیدسوم بشمارمی آمد ،بلکه دومین حسین شهیدی بودکه ماسراغ داریم #

اوباشمشیراشقیابه شهادت رسید وروحش به یکی از دونیک بختی که شهادت است نایل آمد #

بارفتن او خانه علم همچنان ویران شد،ای حسین ای نور چشم ماآیا می شود به سوی ما باز گردی #

درهنگام شهادت این بشارت بدوداده می شدکه بهشت راپیشاپیش خود بنگر#

به"رضوان"دربان بهشت دردارالنعیم گفته شدکه دوست مارابه چشمه سارهای بهشت راهنمایی کن #

پس به اوبگوهمچنان جاودان باش درآنجا که نیکان وبرگزیدگان جادارند #

ای شهید تودردنیاهمواره سعادتمند بودی ،اکنون نیزدرآخرت همچون دنیاسرافرازوسربلندی #

من درباره تاریخ مولای شهیدمان چنین سرودم که جبرئیل درشهادت حسین گریان است. [5])

این شاعرچه زیباوخوش سروده بخصوص ماده تاریخ آن را که چه نیکوبیان کرده است.

    حکایت حاج جوادبزازوتعمیرقبر

چنانکه مشهورومعروف است بسیاری ازمعتبرین وثقات ازشهرگلپایگان درشب های جمعه

ونیمه شعبان وامثال آن به چشم خود دیده اند که پرتوی مانند نوردراطراف وجوانب قبراین

عالم بزرگوارمی درخشد.ازجمله حکایت حاج جواد بزازاست که مردمعتبروامین ومورد

وثوق واهل اصفهان بودودرگلپایگان به شغل بزازی (پارچه فروشی) وغیره اشتغال داشت.ا

یشان می گوید: روزی برای دریافت طلبی که ازیکی ازاهالی رباط ابلولان داشتم به آنجا

عزیمت کردم وچون کارم به طول انجامید وشب فرا رسیدعازم شهرشدم ،هنگامی که به

نزدیکی های قلعه میرصابرخان که قبرستانی درکنارآن

وجودداشت ومشرف به جاده است رسیدم دیدم ستونی ازنورازدل آسمان فرودآمدوسپس

قطعه قطعه شده دراطراف قبری که آنجا بودمنتشرگردید،من که ازاین پیش آمد بسیارشگفت

زده شده بودم خودرابه قبرمذکوررسانده دیدم قبربسیارکهنه ومندرس است وهیچ چیزجزلوح

سنگی برآن قرارندارد وچون دراین باره بی اطلاع محض بودم وازکسی نشنیده بودم که آن

قبرازچه کس است وازطرفی تاریکی شب نیزمانع خواندن لوح مزبور بود لذاعلامتی روی

قبرگذاشته به شهررهسپارشدم ،چون به خانه رسیدم وبه استراحت پرداختم ازاتفاقی که افتاده

بودهمچنان دراندیشه فرورفته لحظه به لحظه تعجبم ازآن پیش آمد زیادترمی شد ،وباخودگفتم

این چه اتفاقی بود؟وقبرازآن که بود؟وصاحب آن که دراین دیارمی زیسته چه مقام ومنزلتی

داشته است؟وهمچنان دراین فکرواندیشه بودم تاسرانجام به خواب فرورفتم ،درعالم خواب

دیدم مردی که جلالت وبزرگی ازوجوداوآشکاربود مرامخاطب ساخته گفت: می دانی قبری

که ستونی ازنوربرسرآن فرود آمده ومنتشرشدازآن کیست؟وبه چه کسی تعلق دارد؟گفتم:نه،

گفت: این قبربه ملاحسین شهید تعلق دارد،آن راتعمیرکن.دراین وقت بیدارشده همچنان ازاین

واقعه درشگفتی وتعجب بودم ، چون صبح فردا رسید با شتاب به جانب قبرستان مذکور

رهسپارشده بالای آن قبررفتم،ولوحی را که برآن قرارداشت خواندم دیدم همان بود که

شب گذشته درخواب بدان راهنمایی شده بودم ، چون حکایت شب گذشته وخواب خودم

رابا جماعتی ازمتدینین ومعتمدین شهرگلپایگان درمیان گذاشتم همگی بااطلاعی که از

جلالت قدرومنزلت ومقام ایشان داشتند تصدیق کردند که قبرمعهود ازآن اوست،

سپس جاج جوادبه تعمیرقبروبنای بقعه مذکورپرداخت[6].

اخیرا بقعه مذکورتوسط افراد خیرونیکوکارتعمیرگردید وهم اکنون دارای یک رقبه

موقوفه می باشدکه دراداره اوقاف وامورخیریه شهرستان گلپایگان به ثبت رسیده است.  



                                                             


                                 



[1] . ایشان فرزندآخوندملامحمدزمان شهید بوده است .آخوندملامحمدزمان مردی موثق،

مومن ومقدس بوده که درزهدوتقوی شهرت بسیارداشته ،آن گونه که گفته شده درزمان

محمود ویس افغان درآن هنکام که غالب اهالی گلپایگان به دست سپاه اوقتل عام شدند

ملامحمدزمان نیزبه دست آن گروه ستمکاربه قتل رسیده است.

[2] . محقق ارجمندآقای زمانی نژاددرتحقیقی که دراین مورد داشته می گوید

نسخه شرح اربعین علامه مجلسی به خط محمدحسین بن محمدزمان گوگدی

مورخ 1128 که برای جدصاحب روضات میرابوالقاسم نوشته دراصفهان

درکتابخانه آقای روضاتی موجوداست.

[3] - ایشان یکی ازشاگردان مبرزمجلسی علیه الرحمه بوده است.

[4] . این ابیات هم اکنون برروی سنگ قبرآن مرحوم موجود است،

بنابر این تاریخ شهادت ایشان به حساب جُمَّل یکهزارویکصد وشصت هجری قمری بوده است.

[5] -این ابیات اکنون برروی سنگ قبرآن مرحوم که براثرگذشت زمان بسیارفرسوده

وکهنه شده وبلکه چندجای آن شکسته ومحوشده موجود است ،بنابراین تاریخ شهادت

آخوندملاحسین شهید به حساب (جُمَّل)1160هجری قمری بوده است.

[6] . ر . ک : دانشمنان گلپایگان ، ج 1 ، ص 306 ، به نقل ازدست

نوشته های استاد دانشمند محمدوحید گلپایگانی.

 


  
  

 

اسامی امام زادگان مدفون دربقعه هفده تن

1-حضرت ابوالحسن ازنوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام .

2- حضرت اسماعیل ازنوادگان امام صادق علیه السلام .

3و4- حضرت صالح وقاسم ازنوادگان جعفربن امیرالمومنین علیه السلام .

5و6- حضرت عباس وحسین ازنوادگان امام موسی بن جعفرعلیه السلام .

7و8و9-حضرت شهربانو،حکیمه وصفوراء ازنوادگان امام موسی بن جعفر علیه السلام .

10- حضرت علی اکبربن حسین ازنوادگان حضرت علی بن الحسین علیه السلام .

11-حضرت محمدبن محسن ازنوادگان حضرت علی بن الحسین علیه السلام.

12و13و14-حضرت محمود،محسن وعبدالله ازنوادگان حضرت یحیی ابن موسی الکاظم علیه السلام

15و16- حضرت موسی ومظفَّرازنوادگان حضرت جعفر طیَّارعلیه السلام.

17- حضرت اسحاق ابن ابراهیم ازنوادگان امام موسی بن جعفرعلیه السلام.

                                                                                                                                                                 

اهمیت وفضیلت زیارت امام زادگان هفده تن

 در مورد اهمیت وفضیلت زیارت امام زادگان مذکوراین گونه آمده است که:

«...حسن ابن نعمان سئوال نمود از مولای مسلمانان جناب امام حسن عسگری علیه السلام

که آیا ثوابی در این دار فانی به ثواب زیارت جدت حسین علیه السلام برابر می شود ؟

حضرت فرمودند: نه والله ثوابی بعدازعبادت معبودوفرایض وجوب ،ثوابی بهتراززیارت

جدم حسین علیه السلام نخواهد بود حسن بن نعمان عرض کرد که ای مولای من هزار جان

من و عیال من فدای شما باد آیا عملی هست که هرگاه مسلمی دست رس به کربلا نداشته

باشد آن عمل را بجای آورد به ثواب زیارت برسد ،آن حضرت گریستند گریه بسیار شدیدی و فرمودند:

یا حسن وقایعی که در عراق به جهت اولاد پیغمبر شما روی داد از برای هیچ پیغمبری رخ ننموده

یا حسن هفده نفر از اولاد مترضی در بدله جرفادیقان مدفونند که هر یک به قسمی از اقسام به زجر و

سیاست تمام در آن نواحی شهید شدند بلی هر کس در آن محال زیارت نماید آن هفده نفر را در بلده

جرفادیقان ثواب زیارت جدم حسین را دریابد و به آن ثواب عظما برسد پس خوشا به حال و احوال

شیعیان و دوستان و محبان که در آن نواحی ساکن می باشند و خویشتن را به آن مشهد مقدس می رسانند

و هر قدمی که به عزم زیارت آن هفده نفر بر می دارند از جانب خالق امر می شود به کرام الکاتبین که

هزار درجه سیئته از نامه اعمال وی محو کنند وهزار درجه حسنه در نامه اعمال وی ثبت کنند بلی یا

حسن ثواب زیارت آن  قبور ،ثواب زیارت جدم حسین علیه السلام است تا شیعیان ما بدانند و از مقام و

مرتبه شاهزادگان آگاه باشند و صلوات اله علیهم و علی اجدادهم اجمعین ولعنته اله علی القوم الظالمین .[1]»

 

 



[1] . ناگفته نماند که درداخل حرم دست نوشته ای به همین مضمون به نقل ازتاریخ الفین به چشم می خورد.

 


93/8/23::: 7:38 ع
نظر()
  
  

 

موقعیت ومعماری

بقعه امام زاده های هفده تن درجنب خیابانی به همین نام درجنوب غربی شهرگلپایگان درمیان صحن نسبتا وسیعی قرارگرفته ،بنای اصلی این بقعه به دوره سلجوقیان(سلسه سلجوقیان429- 590هجری قمری) برمی گردد[1]،این بقعه برهشت ضلعی منظمی بناشده است که دارای چهاردرب می باشدکه سه تای آن ها به جانب مشرق ویکی درجهت مغرب قرارگرفته است که مشهوربه درب قبله می باشد،هریک ازدرب ها دارای کتیبه هایی زیباست که مزین به کاشی های معرق می باشد،ازبرای درب وسط ایوان وسرسرایی است زیبا وباعظمت که دراطراف آن کتیبه زیبایی به خط غیاث الدّین علی جوهری شیرازی مشاهده می شود به شرح ذیل:

«الحمدلله الذی منه الابتداءوالیه الانتهاءوالصلوة والسلام علی خاتم الانبیاءوالاصفیاءمحمدالمصطفیصلی الله علیه وآله وسلّم سیما علی المرتضی واولاده المعصومینعلیهم السلاموبعد قد امربعمارة هذه الوضة المنورة فی ایام خلافة خلیفة الله فی الارضین قهرمان الماء والطّین ابوالمظفرشاه عباس الحسنی الحسینی الصفوی بهادرخان خلّدالله تعالی ملکه وسلطانه وافاض علی العالمین برّه واحسانه ،الخان العادل امیرالاومراءفی الزمان،ناشرالمعدلة والبرّوالاحسان امام قلی خان ایدالله تعالی ظلاله الی الانقراض الزمان فی سنة1032کتبه غیاث الدین علی الجوهری الشیرازی » .

 

بردرقبله صحن ، این شعرنوشته شده:

              ای سرّتودرسینه هرصاحب راز         پیوسته دررحمت تو برهمه باز

                                                                                                                                                                                             کتبه بالای ایوان بقعه

ایوان بقعه که درب ورودی نیزمحسوب می شود به کاشی های معرّق بسیارزیبایی زینت یافته وآن راکتیبه ای است به این شرح:

«قال الله سبحانه تبارک وتعالی والذین امنوا وعملواالصالحات فی روضات الجنات لهم ما یشائون عندربهم ذلک هوالفوزالکبیر ذلک الذی یبشرالله عباده الذین امنوا وعملواالصالحات قل لا اسئلکم علیه اجراالاالمودة فی القربی ومن یقترف حسنة نزدله فیهاحسنا ان الله غفورشکورصدق الله 1031کتبه غیاث الدّین علیِّ الجوهری الشیرازی[2]»

بالای سردر ورودی بقعه مقدَّسه روی سنگ گرانبهایی این شعربه چشم می خورد

               آن که مهر نبوّتش   خوانی             نقش پای علی است تا دانی

دراطراف در ورودی روی سنگ های مرمراین اشعارزیبا وشیوا ازمداح کاشانی حک شده است.

شهی که ترک فلک شدکمینه چاکر او                        بقدر دو  جهان  نیست کس برابر او

مراد اگر طلبی رو بر آستان شهی                          که  هیچ کس نرود  نا امید  از در او

 ز آفتاب   قیامت   نبا شد ش    تابی                        کسی که سایه لطف علی است بر سراو

محمدعربی    )ص)آبروی هردوسرای                       کسی که خاک درش نیست خاک برسراو

شنیده ام که تکلّم نمود همچه مسیح                         بدین حدیث لب   لعل روح  پرور  او

که من مدینه علم وعلی دراست مرا                         عجب خجسته حدیثی است من سگ دراو

دلا محبَّت حیدر مجو زبی   پدری                          که دست غیرگرفته است پای  مادر او

مدام کاشی مدّاح وصف شه گوید                         علی است در دو جهان شاه ومیر وسرور او

درپایین آن سنگ های مرمراین شعر نوشته شده

          به جان ساعی این مکان لطیف                        غلام شه دین محمد شریف

 

گنبداین بقعه که دو پوسته(پویه) به پهنای 2مترازهمدیگرفاصله دارند ،ازجمله شاهکارهای بسیارزیبای معماری دوران سلاطین صفویه [3]می باشد که درنهایت وسعت وارتفاع وزیبایی واستحکام است واگرازگنبدامامین عسکریّین[4] بزرگترنباشدکوچکترنیست،گفته شده که معماراین گنبد وگنبد عسکریّین یک نفربوده که به دستورسردارنامی شاه عباس صفوی امام قلی خان فرزند الله وردی خان بنا شده است ودارای کاشی های معرّق ومنقوش ودارای کتیبه ای به خط کوفی که مورد نظرباستان شناسان قرارگرفته وبه شماره 290درآثارباستانی ایران به ثبت رسیده است.

در دوره داخل گنبد طرح ها ونقش های اسلامی بااین اشعارزیبا ازگچ بریده شده است.

 هزار شکر کز آثار فضل  سبحانی                          جهان رهید زالطاف  شه ز ویرانی

 خد یود هر شهنشاه شه نشان عباس                        که چرخ می کندش چاکری ودربانی

زمانه گشته به عدل وی آنچنان معمور                       که نیست درخم زلف بتان پریشانی

زبیم آب شود زهره در دل رستم                        گهی که از غضبش چین فتد به پیشانی

ولی امام قلی خان تراب درگه شاه                          ملاذ و ملجاء گردن کشان ایرانی

بلند مرتبه جاهی که هیچ   ننماید                         به بخت دولت از او شوکت ثمر خانی

بنای  گنبد این  روضه  را اشاره  نمود                     زمانه گشت به اقبال و فرّ یزدانی

چه روضه؟غیرت بستان سرا رقیبه خلد                     چه روضه؟ قبله کروبیان   روحانی

 مقام  مد فن   برها ن    اتقیا    یعنی                       ابوالحسن   دُرّ   دُرج علی عمرانی

ابوالحسن گلی  از گلشن  امام  حسن                         که هست خاک درش سرمه سلیمانی

عمارتش  که  بود زیب کار خانه کن                          حضیض رتبه او هست اوج کیوانی

 ز آستانه   او   نور اقتباس    کند                             به خاک بوسی عجز آفتاب نورانی

چه نور موج زند بر فراز گنبد  او                           هزار کشتی مهر اند او است طوفانی

اگرچه صد چه نظامی وانوری وظهیر                       نمی سزند ؟ سخن  سنج مجلس  خانی

ولیک خادم این آستان بدولت خان                        نگاشت  نقش بدیعی چه  صورت  مانی

فکند سر زتن حاسد  از پی تاریخ                          نوشت قبله شد اینجا چه کعبه  ثانی [5] 

سندی خطی قدیمی ازطرف اداره اوقاف وامورخیریه شهرستان گلپایگان دراختیارمن قرارداد شد که به صورت طوماردرحدود ده صفحه می باشد،این سندکه به صورت وقفنامه است به نقل ازبحرالانساب درابتداءاسامی مدفونین دراین بقعه شریفه وامام زادگان واجب التعظیم حضرت ناصربن علی بن ابیطالب علیه السلام که درضلع شمالی صحن مطهَّرهفده تن قراردارد وحضرات امام زادگان معززومحترم که تعدادآن ها هفده تن می باشد ودردو ضریح مجزا زیر یک گنبد قرارگرفته  است رامعرفی می کند سپس به موقوفات واسامی واقفین ومتولیان نسل اندرنسل اشاره کرده وبعد به طورمفصل به مصارف وقفیات وهزینه های آن پرداخته ،آنگاه به اهمیت وفضیلت زیارت امام زادگان اشاره می کند.

 مرحوم آیة الله حاج آقاعلی قاضی زاهدی دراین مورد می فرماید : «این حقیربه مدرک معتبری راجع به انساب واحوال این شاهزادگان برنخوردم ومیزان اعتبار کتاب بحرالانساب راهم نمی دانم لکن شکی نیست که مدفونین دراین بقعه ازسادات جلیل القدروبزرگواروصاحب کرامتند.»



[1] . رک : گلپایگان درگذرزمان ، افاضلی، اکبر،ص117.(همین مولف درکتاب تاریخ گلپایگان درصفحه 55گفته بنای بقعه هفده تن ازابنیه قرن یازدهم هجری قمری است.درزمان شاه عباس اول صفوی که برطبق کتبه سردرآن درسال1032هجری قمری ساخته شده است.

[2] . رک : کتاب ریاض یامجموعه دلفریب تالیف قاضی زاهدی گلپایگانی،آیةالله حاج آقاعلی،ص97.

[3] .سلسله صفویان ، 907- 1148هجری قمری.

[4] . مرادگنبد قدیمی وقبل ازتخریب به دست وهابیون خبیث می باشد.

[5] . ر ک : کتاب ریاض یامجموعه دلفریب ،ص98وسیری درتاریخ وجغرافیای گلپایگان ،میرمحمدی ، حمیدرضا ، ص129.


 


 


  
  

*آثار اخروی

1)هم نشینی با ابرار

رعایت حقوق الهی نه تنها دارای آثار دنیوی است که آثار اخروی رانیز به دنبال دارد،از جمله آنها هم نشینی با ابرار و افزایش نعمت ها است.« وَمَن یُطِعِ اَللهَ وَ رَسُولَهُ فَاُولئِکَ مَعَ اَلذَّینَ اَنعَمَ اَللهُ عَلَیهِم مَنَ اَلنَّبیّنَ وَ اَلصِّدِّیقِینَ وَ اَلشُّهَداءِ َو اَلصّالِحِینَ و َحَسُنَ اُولئِکَ رَفیِقاً[1] ؛ کسانیکه خدا و پیامبر را اطاعت کنند در روز قیامت همنشین کسانی خواهند بود که خدا نعمت خود را بر آنها تمام کرده ، از پیامبران وصدیقان و شهدا و صالحان وآنها رفیق های خوبی هستند ».

یکی از صحابه پیامبرصلی الله علیه و آله بنام « ثُوبان » که به آن حضرت محبت فراوانی داشت ، روزی باحال پریشان خدمت آن حضرت رسید ، پیامبر صلی الله علیه و آله ازسبب پریشانی او سوال نمودند ، اوگفت : زمانی که از شما دورم  ناراحت می شوم ، امروز در این فکر بودم که فردای قیامت اگر اهل بهشت باشم در مقام و جایگاه شما نخواهم بود و اگر اهل بهشت نباشم که تکلیفم روشن است بنابراین در هر دو حال از حضور شما محروم خواهم بود، با این حال چرا افسرده نباشم ؟! در این هنگام بود که آیه شریفه نازل شد و به اینگونه افراد بشارت داد که مطیع خدا ،در بهشت هم نشین پیامبران و برگزیدگان خدا خواهند بود [2]، لذا ما در شبانه روز مکرر در نمازهای واجب و مستحب در سوره ی حمد از خداوند می خواهیم که مارا به راه راست و راه کسانی که آنها را مشمول نعمت خود ساخته و نعمت را بر آنها تمام کرده هدایت فرماید و بازدارد از راه گمراهان و کسانی که برایشان غضب نموده چون راه رسیدن به صراط مستقیم پیوند و ارتباط با خدا است .

در تفسیر«صراط مستقیم» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند : « اَلصَّراطُ المُستَقیمِ صِراطُ الَاَنبِیاء وَ هُمُ اَلذّیِنَ اَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم[3] ؛ صراط مستقیم راه پیامبران است و آنها کسانی هستند که مشمول نعمت های الهی شده اند .»

اما کسانی که در مقابل فرمان خدا و پیامبر ایستادند و لجاجت و عناد ورزیدند و مخالفت کردند همانند یهود و نصاری و منافقین در هر عصر و زمان ، چنین افرادی جزء گمراهان و کسانی هستند که مورد غضب و لعن خدا می باشند .

2)بهشت جاودان

بهشت با تمامی نعمت ها برای کسانی است که به وظایف خود در مقابل خدا عمل نمایند « مَن یُطِعِ اللهَ وَ رَسُولَهُ یُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجرِی مِن تَحتِهَا الاَنهارُ خالِدینَ فیِها[4] ؛ هرکس از خدا و رسولش اطاعت کند او را در باغهایی از بهشت وارد می سازند که نهارها از زیر درختانش جاری است و جاودانه در آن می مانند »

معاذبن جبل می گوید: در غزوه تبوک خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله بودم ، گرمای سخت همه را ناراحت کرده بود و هرکس به گوشه ای پناه می برد ، ناگهان دیدم پیامبر از همه به من نزدیک تر است ، خدمت حضرت رفتم و عرض کردم یا رسول الله عملی به من بیاموز که مرا وارد بهشت کند و از آتش دوزخ دور سازد ،حضرت فرمودند : سوال بزرگی کردی اما پاسخ آن برای کسی که خدا برای او آسان کرده مشکل نیست بعد فرمودند « تَعبُدُ اللهَ وَ لاتُشرِک بهِ شَیئاً وَ تُقیِمُ اَلصَّلوةَ اَلمَکتُوبَهَ وَ تُؤدّی اَلزَّکاهَ اَلمَفرُوضَةَ وَ تَصُومُ شَهرَ رَمَضان ؛ خداوند را پرستش کن و چیزی را شریک او قرار نده ، نمازهای واجب را انجام بده و زکات واجب را اداء کن و ماه رمضان را روزه بگیر »[5] بهشت جاودان جزای کسانی است که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند.

اما کسانی که از روی طغیان و سر کشی ودشمنی و انکار آیات الهی ، حکم خدا را زیر پا می گذارند ودر حقیقت ایمان به خدا و روز قیامت ندارند ، به چنین اشخاصی وعده ی عذاب و جهنم داد شده ، آیه ی شریفه می فرماید : « وَ مَن یَعصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَه وَ یُدخِلُه ناراً خالِداً فِیها وَ لَهُ عَذابٌ مَهینٌ[6] ؛ کسانی که نافرمانی خدا و پیامبر کنند و از مرزهای او تجاوز نمایند او را در آتشی وارد می کند که جاودانه در آن خواهند ماند و برای او مجازات توهین آمیزی است».

3)شهادت در راه خدا

شناخت واطاعت از خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام موجب شهادت در راه خداست ، امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند : « مَن ماتَ مِنکُم عَلی فِراشِهِ وَ هُوَ عَلی مَعرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ اَهلِ بَیتِهِ ماتَ شَهیدِاً [7]؛ هرکس از شما که در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام بمیرد شهید از دنیا رفته » ، بصیرت و شناخت ، راه هدایت را برای انسان هموار می کند ، لذا حضرت در جایی دیگر در مورد اهمیت شناخت و بصیرت و کسانی که در مقابل فتنه گران دست به پیکار زدند ، و راه هدایت را خوب تشخیص دادند می فرماید : « حَمَلُوا بَصائِرَهُم عَلی اَسیافِهِم وَ دانُوا لِرَبِّهِم بِاَمرِ واعِظِهِم [8]؛ بینش های خود را بر شمشیرها نشاندند وطاعت پروردگار خود را پذیرفتند و فرمان پند دهنده خود را شنیدند » در مقابل کسانی هستند که این معرفت و شناخت را پیدا نکرده لذا مرگ آنها مرگ جاهلیت است ، در این مورد پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله فرمودند : « مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف اِمامَ زَمانِه ماتَ مَیتَةَ اَلجاهِلِیةِ [9]؛ کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است .»

4)جلب رضایت خدا

آنچه در زندگی انسان اهمیت دارد جلب رضایت خداوند است و این امر در سایه اطاعت وبندگی خدا ورعایت حقوق او امکان پذیر است،اولیای الهی همیشه با انجام دستورات خدا و ترک محرمات در صدد جلب رضایت خداوند بوده اند.درروز قیامت تنها کسانی سود می برند که به خداوند ایمان آورده و تنها او را اطاعت کرده و عمل صالح انجام داده اند،جزای چنین افرادی بهشت جاودان خواهد بود.«جَزاوُهُم عِندَرَبِّهِم جَناتُ عَدنٍ تَجری مِن تَحتِها اَلاَنهارُخالِدینَ فِیها اَبَداً رَضِیَ اَللهُ عَنهُم وَرَضوُا عَنهُ [10]؛پا داش آنها نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاودان است که نهرها از زیردرختانشان جاری است، همیشه در آن می مانند، هم خدا از آنها خوشنود است و هم آنها از خدا خشنودند.»

در آیه، نخست ازپاداش مادی وجسمانی آنها که باغهای پر نعمت بهشتی است سخن گفته وبعد، از پاداش معنوی وروحانی آنان که هم خدا از آنها راضی است وهم آنها از خدا، آنها از خدا راضی اند چون هرچه خواسته اند به آنها داده شده ، وخدا از آنها راضی است چون هر چه او خواسته انجام داده اند،واگر لغزشی هم بوده به لطفش صرف نظر کرده،چه لذتی از این بالاتر که احساس کنند که مورد قبول ورضای معبود ومحبوبشان  واقع  شده وبه لقای او واصل گردیده اند.

                                دارند هر کس از تومرادی ومطلبی              مقصود ما زدنیا وعقبا لقای تو است

آری بهشت جسم انسان،باغهای جاودان آن جهان است، ولی بهشت جانش رضای خدا ولقای محبوب است[11].

 

 



[1] .نساء :69.

[2] .ر.ک : مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیرنمونه ، ج3، ص20.

[3] .حویزی ، عبدالله ، تفسیر نور الثقلین ، قم ، موسسه اسماعلیان 1414ق ، چاپ چهارم ، پنج جلدی ، ج1، ص20.

[4] . نساء : 13.

[5] . ر.ک : مکارم شیرازی ، ناصر ، ج17 ، ص156.

[6] . نساء : 14 .

[7] . نهج البلاغه ، خطبه 190 .

[8] . نهج البلاغه ، خطبه 150 .

[9]. شیخ حر عاملی ، وسائل الشیعه ، ج11 ، ص492 .

[10] . بینه ، 8.

[11] . ر، ک : مکارم شیرازی ، ناصر، تفسیر نمونه ، ج 27، ص209.


  
  

*آثار دنیوی 

1)رستگاری

اطاعت از خدا و رسول و دستورات آنها موجب سعادت و رستگاری بشر است « وَ مَن یُطِعِ اَللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخشَ اللهَ وَ یَتَّقهِ فَاُولئِکَ هُمُ اَلفائِزُونَ [1]؛ کسانی که اطاعت خدا وپیامبرصلی الله علیه و آله کنند و از خدا بترسند و تقوی پیشه نمایند آنها نجات یافتگان و پیروز مندانند »

در این آیه به سه عامل رستگاری اشاره شده، اطاعت خدا و پیامبر و تقوی و خشیت الهی ، در واقع اطاعت از خدا و پیامبر و انجام اعمال صالح سبب آمرزش گناهان و موجب رستگاری است .

اما چنانچه دستورات خداوند زیر پا گذاشته و نادیده گرفته شود و انسان مرتکب گناه و معاصی گردد و پرده ها را بدرد آنوقت است که جامعه روی سعادت را نخواهد دید ، اما چه گناهانی پرده ها را می درد ؟ در روایتی امام سجاد علیه السلام چندین گناه ذکر می فرمایند از جمله آنها  شراب خواری ، قمار بازی ، سخنان لغو ، شوخی بی جا ، ذکر عیوب مردم و همنشینی با مردمان بدنام گناه زندگی انسان را نابود می کند ، نگاه کنیم به سرگذشت انسان های گناه کار که سرنوشت آنها به کجا کشیده شد ، باید از زندگی دیگران عبرت گرفت و از مکافات عمل نباید غافل شد که روزی گریبان انسان را می گیرد .

هر بد که  میکنی تو  مپندار کآن   بدی                              ایزد فرو گذارد وگردون رها کند

قرض است فعل های بدت پیش روزگار                        تا هر زمان که  وقت ببیند ادا  کند[2]

2)آبادی شهرها و طول عمر

درآیات و روایات اسلامی آمده است که رعایت تقوا و آموزه های دینی وانجام دستورات الهی همانند صله ارحام ، اخلاق نیکو ، احسان، رعایت حقوق همسایگان و همنوعان و ... موجب آبادانی شهرها و طولانی شدن عمر می گردد .

آیه شریفه می فرماید« وَلَواَنَّ اَهلَ اَلقُری امَنُواوَاتَقوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السّماءوَ اَلارضِ[3]؛اگرمردمی که درشهرها وآبادیها زندگی می کنندایمان بیاورند وتقوی پیشه کنندبرکات آسمان وزمین رابرآنها می گشاییم .»

شاعربا توجه به مفهوم آیه گفته:

                               گر بترسندی از آن فقر آفرین              گنج هاشان کشف گشتی در زمین

امام صادق علیه السلام فرمودند : « اَلبِرُّ وَ حُسنُ الخُلقِ یَعمُرانِ اَلدّیارَ وَ یَزیدانِ فِی اَلاَعمارَ[4]؛ نیکی و خوش اخلاقی شهرها را آباد و موجب طولا نی شدن عمر می گردد »

اما چنانچه دستورات الهی نادیده گرفته شود و جامعه رو به نافرمانی برود موجبات نابودی ملت ها و خرابی شهرها فراهم خواهد شد .قرآن درمورد فرعون و کسانی که پیش از آنها بودند و نافرمانی خدا کردند وآیات الهی  را منکر شدند می فرماید : « کَذَّبُوا بِآیاتِ رَبِّهِم فَاَهلَکناهُم بِذُنُوبِهِم[5]؛ آنهاآیات پروردگارشان را تکذیب کردند و ما هم بخاطر گناهانشان آنها را هلاک نمودیم » قوم ثمود هم که سرکشی کردند و به هشدارهای پیامبرشان حضرت صالح علیه السلام بی اعتنایی نمودند و ناقه آن حضرت را پی کردند به هلاکت رسیدند ، قرآن درباره آنها هم می فرماید : « فَدَمدَمَ عَلَیهِم رَبُّهُم بِذَنبِهِم فَسَواها[6]؛ خداوند آنها را به خاطر گناهان  و نافرمانی که کرده بودند درهم کوبیده و سرزمینشان راصاف ومسطح نمود »

این آیات تنها از گذشته سخن نمی گوید که بگوییم گذشته باهمه تلخی و شیرینی هایش گذشت و دیگر باز نمی گردد بلکه امروز هم اگر ملتی نافرمانی خدا کند به همین سرنوشت گرفتار خواهد شد که کمترین کفران نعمت ، مسلط شدن اشرار و بدکاران بر انسانهای مومن و نیکوکار خواهد بود، پس باید از زندگی گذشتگان عبرت گرفت .    

            نرود مرغ سوی دانه   فراز                         چون دگر مرغ بیند اندر بند

            پند گیر از مصائب دگران                          تا نگیرند  دیگران ز تو  پند

ملای رومی برای پندگرفتن از اقوام وملت های گذشته گفته:

        عاقل آن باشد که عبرت گیرد از                    مرگ   یاران وبلای  محترز[7]

       پس سپاس او راکه ما را درجهان                کرد پیدا از پس   پیشینیان

       تا  شنیدیم  آن  سیاستهای  حق                     بر  قرون  ماضیه  اندر  سبق

       عاقل از سر بنهد این مستی وباد                   چون شنید انجام فرعونان وعاد

       ورنه  بنهد ، دیگران از حال او                    عبرتی گیرند و از اضلال او[8]

3)حیات فردی واجتماعی

اجرای حدودوتعزیرات واهمیت و آثار و برکات آن در جامعه به حدی است که امام موسی بن جعفر علیه السلام در تفسیر آیه ی :        « وَ یُحیی اَلارضَ بَعدَ مَوتِها »[9] فرموده : « لَیسَ یُحییها بِالقَطرِ، وَلکِن یَبعَثُ اَلله رِجالاً فَیَحیونَ اَلعَدلَ فَتُحی اَلاَرضَ لِاِحیاءِ اَلعَدلَ، وَ لِاِقامَةِ اَلحَدِّ فیه اَنفَعُ فِی اَلاَرضِ مِنَ القَطرِ اَربَعینَ صَباحاً [10]؛ منظور این نیست که خداوند زمین را بوسیله ی باران زنده میکند ، بلکه مردانی را بر می انگیزد که اصول عدالت را احیا کنند ، و زمین با احیای عدالت زنده می شود و بدانید که اقامه عدل در زمین از چهل روز باران نافعتر است »

همان گونه که حضرت فرمودند اجرای قوانین کیفری مایه حیات فرد وجامعه است لذاخداوند درآیه قصاص می فرماید:« وَلَکُم فِی القِصاصِ حَیاتٌ یا اُولی اَلاَلبابِ[11]؛برای شما در قصاص حیات وزندگی است » چون وقتی شخص بداند اگر دست به قتل بزند ،قصاص می شود،دست از این جنایت بر می دارد و همین موجب حیات خود ودیگران می گردد.درجاهای دیگرهم چنین است که موجود خطرناک و مزاحم را حذف میکند ،مثلا طبیب وقتی تشخیص میدهدکه به خاطر حفظ بدن باید عضو فاسد را قطع کند قطعا این کار راخواهد کرد تاآن شخص زنده بماند ،از بین بردن افراد فاسد وقاتل در اجتماع هم این گونه است.

4)محبوبیت مردمی

کسانی که به خدا ایمان بیاورند و از او اطاعت کنند و عمل صالح انجام دهند خداوند محبت آنها را در دلها قرار می دهد « اِنَّ اَلذّینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ اَلرَّحمنُ وُدّاً[12] » اساساً این گونه است که انسانهای آلوده هم آدم های پاک را دوست دارند و می ستایند و از افراد ناپاک متنفرند ، فرضاً این دسته از افراد اگر بخواهند همسری انتخاب کنند و یا شریکی بگیرند به دنبال افراد نجیب ، امین و صادق می گردند در مقابل اگر کسی نافرمانی خدا کند ، خدا هم از او متنفر خواهد شد در حدیثی از پیامبر اکرم آمده است هنگامی که خداوند کسی را دوست بداردبه جبرئیل می گویدمن فلانی را دوست دارم تو هم اورا دوست بدار،جبرئیل هم او رادوست می داردودر آسمانها ندا می دهد که خدا اورا دوست میدارد شماهم اورا دوست بدارید،پذیرش این امر در زمین هم منعکس خواهد شد،وهنگامی که خداکسی را دشمن بدارد به جبرئیل می گوید من از او متنفرم او را دشمن بدار، جبرئیل هم او را دشمن می دارد و در میان اهل آسمان ها ندا می دهد که خدا از او متنفر است او را دشمن بدارید بعد این امر در زمین و بین بندگان هم انعکاس پیدا خواهد کرد[13]. در تاریخ انسان های فراوانی آمده اند که به جهت اطاعت از خدا، به مقام قرب الهی رسیده اند وخداوند محبت آنها را دردل مردم قرارداد،درعصرما نمونه این محبوبیت رادر امام راحل عظیم الشان (ره) مشاهده کردیم که چگونه همه مُحب او گردیدند،همه این محبوبیتها به جهت اطاعت الهی وترک معصیت بود،همسرمحترمه ایشان فرموده بودند«من شصت سال با امام زندگی کردم ندیدم ایشان یک معصیت بکنند، همیشه به ما توصیه می کردند که سعی کنید  معصیت  نکنید » ایشان نه تنها مقید به انجام واجبات وترک محرمات بودند بلکه مکروهات را نیز ترک می کردند ومقید به انجام مستحبات نیز بودند هیچگاه نماز شب ایشان ترک نمی شد، به نماز جماعت اهتمام می ورزیدند و هیچ چیز را برآن مقدم نمی داشتند ، روزی که  سران  کشورهای اسلامی برای قضیه  صلح  ایران و عراق  خدمت ایشان آمده بودند وسط جلسه بود که اذان ظهر گفته  شد امام  بلند  شدند وفرمودند:«من می خواهم نماز بخوانم»[14]

 


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >