سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا یک خوردن که مانع شود لذّت از خوردنیها را بردن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :19
کل بازدید :71178
تعداد کل یاداشته ها : 57
103/2/28
2:0 ع

 

     سیمای فرزانگان گلپایگان(3)


 

       

زندگی نامه فقیه عارف

مرحوم آیت الله العظمی سیدجمال الدین گلپایگانی

ای روضه بهشت ز کویت حکایتی

شرح جمال حور ز رویت کنایتی

انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه ای

و آب خضر ز نوش دهانت روایتی

کی عطرسای مجلس روحانیان شدی

گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی

در آرزوی خاک درِ دوست سوختیم

یادآور ای صبا که نکردی حمایتی

(حافظ)

مرحوم آیت ا... سیدجمال الدین گلپایگانی از مجتهدین و فقهای بزرگ و در عصر و زمان خویش از طبقه اول مراجع و از اوتاد به شمار می رفته، ایشان علاوه بر بعد علمی، صاحب مقامات معنوی و حالات باطنی و نفس زکیه و دارای ملکات فاضله اخلاقی و اهل محاسبه بودند. برای بیان مقامات فقیهی همانند او قلم در نوشتار وصفش عاجز می ماند.

سیدجمال در سال 1295 قمری در روستای سعیدآباد گلپایگان به دنیا آمد. پدرش سیدحسین (متوفی 1304 ق) و جدّ او سیدمحمدعلی موسوی گلپایگانی (متوفی 1280 ق) از زمره سادات و ذریه آل رسول (ص) در گلپایگان بوده و عمری را در کمال زهد و وارستگی و عبادت سپری نمود.

نقل کرده اند مرحوم سیدحسین در سال 1304 قمری به رحمت ایزدی پیوست و در زادگاه خود روستای سعیدآباد به خاک سپرده شد، در سال 1415 قمری هنگامی که خواستند مقبره او را بازسازی کنند، دست اندرکاران مشاهده نمودند که پس از گذشت بیش از یک قرن پیکر او تازه و هیچ آسیبی ندیده و به نحوی است که گویا تازه دفن شده است. 

دوران کودکی و تحصیلات

ایشان 9 سال داشتند که پدر را از دست داده و چند سالی را در سعیدآباد به کار و کشاورزی گذرانده، علاقه فراوانی که به تحصیل علم داشت او را وادار کرد که به اجداد بزرگوار خود اقتدا کند و برای کسب معارف و تحصیل، خود را آماده سازد.

در سال 1307 دوره مقدماتی را نزد برادران خود سپری نمود و برای ادامه تحصیل راهی گلپایگان شد و ادبیات، منطق و معانی بیان را از علمای آنجا فرا گرفت. به قدری شوق تحصیل داشت که هر روز مسافت بین سعیدآباد و گلپایگان را برای آموختن علم پیاده طی می کرد.

سفر به اصفهان

در سال (1311 ق) در حالی که شانزده سال از بهار عمرش گذشته بود، عازم اصفهان گردید و در مدرسه الماسیه ساکن شده و بعد از مدتی به مدرسه شیخ محمدعلی ثقه الاسلام رفت. در اصفهان قوانین را نزد حاج میرزا بدیع آموخت و از محضر آخوند ملاعبدالکریم گزی هم استفاده نمود. حکمت را نزد آخوند ملاعلی کاشی و میرزا جهانگیرخان قشقایی فرا گرفت که هر دوی آنها از نوادر اعصار در دانش، زهد، تقوا و تدریس حکمت و از شهرت ویژه ای برخوردار بوده اند.

استفاده از چنین شخصیت های وارسته و زاهد بذر معنویت را در دل پاک سیدجمال کاشته و او را برای پیمودن سیر تقوا و تزکیه نفس آماده ساخت.

فقه و اصول را نزد سیدمحمد خاتون آبادی، شیخ محمدعلی ثقه الاسلام، شیخ محمدتقی مشهور به مدرسی و سید محمدباقر درچه ای و درایه و رجال را از دیگر علمای اصفهان استفاده کرد.

ایشان در اصفهان با مرحوم آیت ا... العظمی بروجردی هم درس و هم مباحثه بود. آیت ا... بروجردی چه در هنگامی که در قم بودند و چه در زمانی که در بروجرد بودند، نامه هایی برای ایشان می فرستادند و درباره بعضی از مسایل مشکل و حوادث واقعه از ایشان استمداد می نمودند.

سفر به نجف اشرف

مرحوم سیدجمال با توجه به این که در علوم معقول و منقول موفقیت هایی کسب نموده بود؛ ولی به این امر اکتفا نکرد و تصمیم گرفت که به عتبات عالیات عزیمت نماید و از محضر اساتید حوزه نجف هم استفاده کند و از خِرمن علم و کمالات آنها خوشه بچیند؛ لذا در جمادی الآخر سال (1319 ق) راهی نجف اشرف شد. هنگام ترک وطن عده ای از مردم گلپایگان با شکوه خاصی ایشان را بدرقه نمودند.

سیدجمال پس از طی مسافتی طولانی و تحمل مشقات و فراز و نشیب هایی وارد نجف گردید. هنگام ورود به نجف بعد از زیارت مولی الموحدین و امام المتقین علی ابن ابیطالب (ع) و استمداد از آن امام معصوم، مکانی را برای تحصیل فراهم آورد و چون اوصاف و حالات عرفانی سیدجواد کربلایی را شنیده بود به محضرش شتافت و مدتی از او استفاده کرد؛ ولی دیری نپایید که او به رحمت ایزدی پیوست. بعد از آن خدمت آیت ا... شیخ علی محمد نجف آبادی رسید و مراتب سیر و سلوک و اخلاق را از ایشان و سیداحمدکربلایی کسب فیض نمود.

مقامات علمی

در نجف دو دوره درس اصول را نزد مرحوم آخوند خراسانی فراگرفت. علت این که ایشان درس مرحوم آخوند را انتخاب کرده بود، این بود که مرحوم آخوند درس را مختصر و موجز و در عین حال متقن و روشن تدریس می کردند به نحوی که شاگردان وی که متجاوز از ششصدنفر بودند در اسرع وقت لُب مطلب و جان کلام را درمی یافتند و این به نحوی بود که بسیاری از علما و فقهای ایران و عراق که به درجه اجتهاد و یا مرجعیت رسیدند غالباً افتخارشان این بود که در درس مرحوم آخوند شرکت کرده بودند.

مرحوم سیدجمال مقداری از فقه را هم نزد مرحوم آخوند خراسانی تلمذ نمود و موفق گشت مباحث استاد را تقریر و به شکل مدونی به رشته نگارش درآورد.

در خلال این مدت از افادات مرحوم حاج آقا رضا همدانی، آقا شیخ هادی طهرانی، آخوند ملاعلی نهاوندی، شیخ محمد بهاری، سید ایوب خراسانی و سید مرتضی کشمیری بهره ها برد.

بعد از فوت مرحوم آخوند خراسانی در درس مرحوم میرزای نائینی شرکت کرد و آن گونه که از ایشان نقل شده فرموده بودند حدود سی سال در خدمت مرحوم نائینی بودم و تا آخرین درس ایشان رفتم و همه را یادداشت کردم و یک طاقچه تقریرات درس آقا را دارم. نگارش درس مرحوم نائینی توسط شاگردانی زبده مانند ایشان که خود چهره ای علمی بودند بسیار مهم و فواید زیادی داشت و همین عامل بزرگی برای شرکت علما و فضلای حوزه نجف در درس ایشان شد.

مرحوم سیدجمال مشاور علمی مرحوم نائینی بود و در اجازه ای که به وی داده از ایشان به عنوان حجت الاسلام یاد کرده در حالی که آیت ا... خویی و شیخ محمدعلی کاظمی را به عنوان ثقه الاسلام معرفی نموده و در پایان اجازه نامه از سیدجمال خواسته تا برای او دعا کند.

در حوزه درسی مرحوم نائینی سنت حسنه ای جاری بوده که مجالس طلاب و دانش پژوهان به مقدار پایه علمی آنان بوده و هر کس فاضل تر بوده نزدیک تر می نشسته،مرحوم سیدجمال اولین کسی بوده که در کنار استاد جای داشته و کسی را حق تقدم بر ایشان نبوده، از ایشان بیش از ده ها اثر علمی به جای مانده است.

عنایات و کرامات

همان گونه که گفته شد؛ مرحوم سیدجمال علاوه بر مقامات علمی وتهذیب نفس و اخلاق حسنه، دارای سیر و سلوک بود و مدتی که در اصفهان و نجف به سر می برد، درس اخلاق و روش سیر و سلوک را از اساتید فن، فرا گرفته و به مقامات عالیه ای در این زمینه رسیده بود.

ایشان فرموده بودند: هنگامی که در اصفهان بودم دو استاد بزرگ یعنی مرحوم آخوندکاشی و جهانگیرخان قشقایی مربی من بودند و به من دستورداده بودند که شب های پنج شنبه و جمعه به بیرون از شهر بروم و در قبرستان تخت فولاد اصفهان در عالم مرگ و ارواح تفکر کنم. من مدتی به این دستور عمل می کردم و جزء عادت من شده بود. شبی از شب های زمستان که هوا بسیار سرد بود و برف هم آمده بود، به قبرستان تخت فولاد رفته و بعد از انجام اعمال برای استراحت به بقعه ای وارد شدم، در این حال، درِ مقبره را زدند و جنازه ای را که از ارحام صاحبِ مقبره بود آورده بودند که در مقبره بگذارند و شخصی که متصدی مقبره است، مشغول تلاوت قرآن شود و آنها صبح بیایند و جنازه را دفن کنند. آنها جنازه را گذاشتند و رفتند. قاری قرآن هم مشغول تلاوت شد. من هم که غذایی همراه داشتم مشغول خوردن غذا شدم، ناگهان دیدم ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب شدند، فریادهایی از مرده بلند می شد که گویا تمام قبرستان را متزلزل می کرد. این در حالی بود که قاری قرآن هیچ اطلاعی نداشت و بالای سر جنازه مشغول تلاوت بود.

من از مشاهده این منظره از حال رفتم و به قاری قرآن اشاره کردم در را باز کن، می خواهم بروم. او گفت: آقا هوا سرد است و در این دل شب خطر شما را تهدید می کند، هر چه خواستم به او بفهمانم، او درک نمی کرد. خود را کنار در کشیدم، در را باز کردم و خارج شدم و با سختی خود را به شهر رساندم. یک هفته در مدرسه مریض بودم به نحوی که مرحوم آخوندکاشی و جهانگیرخان می آمدند و مرتباً مرا مداوا می کردند تا کم کم سلامت خود را بازیافتم.

علامه سیدمحمدحسین تهرانی در کتاب »معادشناسی« نقل می کند که ایشان فرموده بودند: هنگامی که به نجف اشرف مشرف شدم تا مدتی انسان ها را به صورت های برزخی آنها یعنی وحوش و حیوانات می دیدم تا آن که از کثرت مشاهده آنها ملول گشتم، یک روز که به حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) مشرف شدم از آن حضرت خواستم که این حال را از من بگیرد که دیگر طاقت ندارم، حضرت آن حال را از من گرفت و از آن پس مردم را به صورت های عادی می دیدم.

در قضیه دیگری از ایشان نقل شده؛ در شبی که آیت ا... العظمی آقاضیاء عراقی به رحمت ایزدی پیوسته بود، اول اذان صبح ایشان به خانواده خود فرموده بودند که در قنوت نماز وتر دیدم روح آقاضیاء در پرواز است، در آن حال کسی به من گفت: آقاضیاء عراقی به رحمت الهی پیوست.

از این گونه قضایا از ایشان زیاد نقل گردیده که چون این مقاله گنجایش بیش از این را ندارد، به ذکر همین مقدار بسنده می کنیم.

وفات

سرانجام این عالم بزرگوار و وارسته پس از عمری تلاش در راه ترویج شریعت مقدسه و خدمت به جامعه علمی و دفاع از حریم قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در عصر روز دوشنبه 29 محرم الحرام سال 1377 قمری در 82 سالگی به لقاء حق پیوست و پیکر مطهر او پس از تشییع در وادی السلام نجف اشرف در مقبره ای نزدیک مقبره حضرت هود و صالح (علیهم السلام) به خاک سپرده شد.


منبع

1) کتاب دانشمندان گلپایگان، جلد اول

2) اعلام الشیعه، سیدمحسن حکیم، ج 2

3) معادشناسی ج 1 ص 138 و ج 9 ص  104

4) گنجینه دانشمندان ج 6 ص   430

                                                                                                                                                                               سعید نخعی گلپایگانی