سیمای فرزانگان گلپایگان(3)
زندگی نامه فقیه عارف
مرحوم آیت الله العظمی سیدجمال الدین گلپایگانی
ای روضه بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت کنایتی
انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه ای
و آب خضر ز نوش دهانت روایتی
کی عطرسای مجلس روحانیان شدی
گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی
در آرزوی خاک درِ دوست سوختیم
یادآور ای صبا که نکردی حمایتی
(حافظ)
مرحوم آیت ا... سیدجمال الدین گلپایگانی از مجتهدین و فقهای بزرگ و در عصر و زمان خویش از طبقه اول مراجع و از اوتاد به شمار می رفته، ایشان علاوه بر بعد علمی، صاحب مقامات معنوی و حالات باطنی و نفس زکیه و دارای ملکات فاضله اخلاقی و اهل محاسبه بودند. برای بیان مقامات فقیهی همانند او قلم در نوشتار وصفش عاجز می ماند.
سیدجمال در سال 1295 قمری در روستای سعیدآباد گلپایگان به دنیا آمد. پدرش سیدحسین (متوفی 1304 ق) و جدّ او سیدمحمدعلی موسوی گلپایگانی (متوفی 1280 ق) از زمره سادات و ذریه آل رسول (ص) در گلپایگان بوده و عمری را در کمال زهد و وارستگی و عبادت سپری نمود.
نقل کرده اند مرحوم سیدحسین در سال 1304 قمری به رحمت ایزدی پیوست و در زادگاه خود روستای سعیدآباد به خاک سپرده شد، در سال 1415 قمری هنگامی که خواستند مقبره او را بازسازی کنند، دست اندرکاران مشاهده نمودند که پس از گذشت بیش از یک قرن پیکر او تازه و هیچ آسیبی ندیده و به نحوی است که گویا تازه دفن شده است.
دوران کودکی و تحصیلات
ایشان 9 سال داشتند که پدر را از دست داده و چند سالی را در سعیدآباد به کار و کشاورزی گذرانده، علاقه فراوانی که به تحصیل علم داشت او را وادار کرد که به اجداد بزرگوار خود اقتدا کند و برای کسب معارف و تحصیل، خود را آماده سازد.
در سال 1307 دوره مقدماتی را نزد برادران خود سپری نمود و برای ادامه تحصیل راهی گلپایگان شد و ادبیات، منطق و معانی بیان را از علمای آنجا فرا گرفت. به قدری شوق تحصیل داشت که هر روز مسافت بین سعیدآباد و گلپایگان را برای آموختن علم پیاده طی می کرد.
سفر به اصفهان
در سال (1311 ق) در حالی که شانزده سال از بهار عمرش گذشته بود، عازم اصفهان گردید و در مدرسه الماسیه ساکن شده و بعد از مدتی به مدرسه شیخ محمدعلی ثقه الاسلام رفت. در اصفهان قوانین را نزد حاج میرزا بدیع آموخت و از محضر آخوند ملاعبدالکریم گزی هم استفاده نمود. حکمت را نزد آخوند ملاعلی کاشی و میرزا جهانگیرخان قشقایی فرا گرفت که هر دوی آنها از نوادر اعصار در دانش، زهد، تقوا و تدریس حکمت و از شهرت ویژه ای برخوردار بوده اند.
استفاده از چنین شخصیت های وارسته و زاهد بذر معنویت را در دل پاک سیدجمال کاشته و او را برای پیمودن سیر تقوا و تزکیه نفس آماده ساخت.
فقه و اصول را نزد سیدمحمد خاتون آبادی، شیخ محمدعلی ثقه الاسلام، شیخ محمدتقی مشهور به مدرسی و سید محمدباقر درچه ای و درایه و رجال را از دیگر علمای اصفهان استفاده کرد.
ایشان در اصفهان با مرحوم آیت ا... العظمی بروجردی هم درس و هم مباحثه بود. آیت ا... بروجردی چه در هنگامی که در قم بودند و چه در زمانی که در بروجرد بودند، نامه هایی برای ایشان می فرستادند و درباره بعضی از مسایل مشکل و حوادث واقعه از ایشان استمداد می نمودند.
سفر به نجف اشرف
مرحوم سیدجمال با توجه به این که در علوم معقول و منقول موفقیت هایی کسب نموده بود؛ ولی به این امر اکتفا نکرد و تصمیم گرفت که به عتبات عالیات عزیمت نماید و از محضر اساتید حوزه نجف هم استفاده کند و از خِرمن علم و کمالات آنها خوشه بچیند؛ لذا در جمادی الآخر سال (1319 ق) راهی نجف اشرف شد. هنگام ترک وطن عده ای از مردم گلپایگان با شکوه خاصی ایشان را بدرقه نمودند.
سیدجمال پس از طی مسافتی طولانی و تحمل مشقات و فراز و نشیب هایی وارد نجف گردید. هنگام ورود به نجف بعد از زیارت مولی الموحدین و امام المتقین علی ابن ابیطالب (ع) و استمداد از آن امام معصوم، مکانی را برای تحصیل فراهم آورد و چون اوصاف و حالات عرفانی سیدجواد کربلایی را شنیده بود به محضرش شتافت و مدتی از او استفاده کرد؛ ولی دیری نپایید که او به رحمت ایزدی پیوست. بعد از آن خدمت آیت ا... شیخ علی محمد نجف آبادی رسید و مراتب سیر و سلوک و اخلاق را از ایشان و سیداحمدکربلایی کسب فیض نمود.
مقامات علمی
در نجف دو دوره درس اصول را نزد مرحوم آخوند خراسانی فراگرفت. علت این که ایشان درس مرحوم آخوند را انتخاب کرده بود، این بود که مرحوم آخوند درس را مختصر و موجز و در عین حال متقن و روشن تدریس می کردند به نحوی که شاگردان وی که متجاوز از ششصدنفر بودند در اسرع وقت لُب مطلب و جان کلام را درمی یافتند و این به نحوی بود که بسیاری از علما و فقهای ایران و عراق که به درجه اجتهاد و یا مرجعیت رسیدند غالباً افتخارشان این بود که در درس مرحوم آخوند شرکت کرده بودند.
مرحوم سیدجمال مقداری از فقه را هم نزد مرحوم آخوند خراسانی تلمذ نمود و موفق گشت مباحث استاد را تقریر و به شکل مدونی به رشته نگارش درآورد.
در خلال این مدت از افادات مرحوم حاج آقا رضا همدانی، آقا شیخ هادی طهرانی، آخوند ملاعلی نهاوندی، شیخ محمد بهاری، سید ایوب خراسانی و سید مرتضی کشمیری بهره ها برد.
بعد از فوت مرحوم آخوند خراسانی در درس مرحوم میرزای نائینی شرکت کرد و آن گونه که از ایشان نقل شده فرموده بودند حدود سی سال در خدمت مرحوم نائینی بودم و تا آخرین درس ایشان رفتم و همه را یادداشت کردم و یک طاقچه تقریرات درس آقا را دارم. نگارش درس مرحوم نائینی توسط شاگردانی زبده مانند ایشان که خود چهره ای علمی بودند بسیار مهم و فواید زیادی داشت و همین عامل بزرگی برای شرکت علما و فضلای حوزه نجف در درس ایشان شد.
مرحوم سیدجمال مشاور علمی مرحوم نائینی بود و در اجازه ای که به وی داده از ایشان به عنوان حجت الاسلام یاد کرده در حالی که آیت ا... خویی و شیخ محمدعلی کاظمی را به عنوان ثقه الاسلام معرفی نموده و در پایان اجازه نامه از سیدجمال خواسته تا برای او دعا کند.
در حوزه درسی مرحوم نائینی سنت حسنه ای جاری بوده که مجالس طلاب و دانش پژوهان به مقدار پایه علمی آنان بوده و هر کس فاضل تر بوده نزدیک تر می نشسته،مرحوم سیدجمال اولین کسی بوده که در کنار استاد جای داشته و کسی را حق تقدم بر ایشان نبوده، از ایشان بیش از ده ها اثر علمی به جای مانده است.
عنایات و کرامات
همان گونه که گفته شد؛ مرحوم سیدجمال علاوه بر مقامات علمی وتهذیب نفس و اخلاق حسنه، دارای سیر و سلوک بود و مدتی که در اصفهان و نجف به سر می برد، درس اخلاق و روش سیر و سلوک را از اساتید فن، فرا گرفته و به مقامات عالیه ای در این زمینه رسیده بود.
ایشان فرموده بودند: هنگامی که در اصفهان بودم دو استاد بزرگ یعنی مرحوم آخوندکاشی و جهانگیرخان قشقایی مربی من بودند و به من دستورداده بودند که شب های پنج شنبه و جمعه به بیرون از شهر بروم و در قبرستان تخت فولاد اصفهان در عالم مرگ و ارواح تفکر کنم. من مدتی به این دستور عمل می کردم و جزء عادت من شده بود. شبی از شب های زمستان که هوا بسیار سرد بود و برف هم آمده بود، به قبرستان تخت فولاد رفته و بعد از انجام اعمال برای استراحت به بقعه ای وارد شدم، در این حال، درِ مقبره را زدند و جنازه ای را که از ارحام صاحبِ مقبره بود آورده بودند که در مقبره بگذارند و شخصی که متصدی مقبره است، مشغول تلاوت قرآن شود و آنها صبح بیایند و جنازه را دفن کنند. آنها جنازه را گذاشتند و رفتند. قاری قرآن هم مشغول تلاوت شد. من هم که غذایی همراه داشتم مشغول خوردن غذا شدم، ناگهان دیدم ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب شدند، فریادهایی از مرده بلند می شد که گویا تمام قبرستان را متزلزل می کرد. این در حالی بود که قاری قرآن هیچ اطلاعی نداشت و بالای سر جنازه مشغول تلاوت بود.
من از مشاهده این منظره از حال رفتم و به قاری قرآن اشاره کردم در را باز کن، می خواهم بروم. او گفت: آقا هوا سرد است و در این دل شب خطر شما را تهدید می کند، هر چه خواستم به او بفهمانم، او درک نمی کرد. خود را کنار در کشیدم، در را باز کردم و خارج شدم و با سختی خود را به شهر رساندم. یک هفته در مدرسه مریض بودم به نحوی که مرحوم آخوندکاشی و جهانگیرخان می آمدند و مرتباً مرا مداوا می کردند تا کم کم سلامت خود را بازیافتم.
علامه سیدمحمدحسین تهرانی در کتاب »معادشناسی« نقل می کند که ایشان فرموده بودند: هنگامی که به نجف اشرف مشرف شدم تا مدتی انسان ها را به صورت های برزخی آنها یعنی وحوش و حیوانات می دیدم تا آن که از کثرت مشاهده آنها ملول گشتم، یک روز که به حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) مشرف شدم از آن حضرت خواستم که این حال را از من بگیرد که دیگر طاقت ندارم، حضرت آن حال را از من گرفت و از آن پس مردم را به صورت های عادی می دیدم.
در قضیه دیگری از ایشان نقل شده؛ در شبی که آیت ا... العظمی آقاضیاء عراقی به رحمت ایزدی پیوسته بود، اول اذان صبح ایشان به خانواده خود فرموده بودند که در قنوت نماز وتر دیدم روح آقاضیاء در پرواز است، در آن حال کسی به من گفت: آقاضیاء عراقی به رحمت الهی پیوست.
از این گونه قضایا از ایشان زیاد نقل گردیده که چون این مقاله گنجایش بیش از این را ندارد، به ذکر همین مقدار بسنده می کنیم.
وفات
سرانجام این عالم بزرگوار و وارسته پس از عمری تلاش در راه ترویج شریعت مقدسه و خدمت به جامعه علمی و دفاع از حریم قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در عصر روز دوشنبه 29 محرم الحرام سال 1377 قمری در 82 سالگی به لقاء حق پیوست و پیکر مطهر او پس از تشییع در وادی السلام نجف اشرف در مقبره ای نزدیک مقبره حضرت هود و صالح (علیهم السلام) به خاک سپرده شد.
منبع
1) کتاب دانشمندان گلپایگان، جلد اول
2) اعلام الشیعه، سیدمحسن حکیم، ج 2
3) معادشناسی ج 1 ص 138 و ج 9 ص 104
4) گنجینه دانشمندان ج 6 ص 430
سعید نخعی گلپایگانی
سیمای فرزانگان گلپایگان (10)
آخوند ملاحسین شهید رحمة الله علیه
سعید نخعی گلپایگانی
تولد ومقام علمی
آخوندملاحسین شهید [1]که ازاولاد واحفاد مالک اشتر نخعی می باشد مردی فاضل بوده که درزمان خود ازبزرگان علماء وسردسته فضلاءبه شمارمی رفته است . بسیارمی نوشته وبه تدوین کتب وگردآوری آن شوق فراوان داشته است.
یکی ازنوادگان ایشان(مرحوم آخوندملامحمدرضا)درشرح احوال این عالم جلیل القدرآورده است که ایشان نزدیک به پانصد مجلدکتاب که بیشتربه خط خوداو می باشد ازوی باقی مانده است.[2] اودرسال1080هجری قمری درگلپایگان متولدشده وهمواره درپی کسب علم وفضیلت بوده وازاجازه ای که سیدکامل وفاضل عامل ومحقق جلیل "آمیرزاابوالقاسم گلپایگانی طاب ثراه "به او داده استفاده می شود که ایشان درعلوم وفضایل به رتبه اجتهادواستنباط رسیده بوده زیراسیدمذکورباخط خوددرآخرکتاب رجال مرحوم مجلسی که ملاحسین شهیدآن راباخط خود استنساخ کرده است چنین می نویسد: (متن اصلی عربی است که دراینجا ترجمه آن آورده شده)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله وسلامه علی عباده الذین اصطفی محمد النبی الامیّ واهل بیته الطاهرین اجمعین وبعد،این رساله شریفه به قدروسع وتوانایی بانسخه مورداعتمادمقابله شده ودرمواردی که لازم دیده شد به کتب دیگررجال موردوثوق واعتمادمراجعه گردیدوبحمدالله چنان چه گمان دارم صحیح ودرست است.وازفضل خداوندسبحان امیدوارم که گمان صرفی نباشدکه به حقیقت نپیوندد.دراین صورت برادرودوست ونورچشم صاحب کتاب یعنی مولای والاوفاضل کامل وعامل مولانا محمد حسین بن السعید الشهید محمد زمان گوگدی گلپایگانی- که خداوند سبحان همواره اورا درراه رضای خود موفق بدارد وآینده روزگاراوراهمچنان ازگذشته ایامش بهتر وخوشترگرداند- بایدبراین کتاب اعتمادکند،ومن روایت این کتاب وهم روایت هرچه را که برای خودم روایتش ازناحیه فاضل کامل پرهیزگار وپاکیزه حاج محمدطاهر بن حاج مقصوداصفهانی اعلی الله مقامه الشریف[3]که اونیزازشیخ اقدم ما (یعنی مرحوم مجلسی)جایز است ،به او اجازه دادم.واین در25/شعبان المعظم/1156هجری قمری به وقوع پیوسته است.این اجازه راکمترین بندگان خداابوالقاسم جعفربن سیدحسین موسوی حسینی گلپایگانی نوشته است،انتهی. »
وفات ومحل دفن
ایشان درسال 1160هجری قمری پس ازمرگ نادرشاه وبرگشت افغان ها واشرار
ازنواحی همدان ورفتن به اصفهان وقندهار، به دست آن هابه شهادت رسیده ودرهمان
محل شهادت که بقعه وی قراردارد دفن شده است.
بقعه متبرکه این مردبزرگ که هم اکنون محل توجه وزیارت عده ای ازمردم قراردارد
درکنارقبرستا ن قدیمی که هم اکنون اطراف آن به فضای سبز تبدیل شده درکنارشهر
گلپایگان واقع درخیابان پارک شهردرابتدای جاده رباط ابلولان قرارگرفته است .
سبب شهادت
سبب شهادت ایشان وپدربزرگوارش انتساب آن ها به مالک اشتر
(این یارباوفای امیرالمومنین علیه السلام) بوده که خوانخوران متعصب افغانی
به خاطر عنادوکینه ای که باشیعه عموما واولادواحفاد مالک اشتر به سبب
خصوصیت وتقربی که وی با سیداوصیا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام
داشته اندهرکجا آن هارا می یافتند به قتل می رساندند.
اشعارحک شده برلوح وسنگ قبر
فاضل کامل محمدتقی بن عبدالصمد اصفهانی که درفصاحت وبلاغت ازجهت نظم ونثر
سرآمد اَقران است ابیات ذیل را دررثاءوتاریخ شهادت ایشان سروده است.
یالَها مِن شِدَّ ةِ الحُزنِ الطَوِیلِ کَیفَ عنَّا غابَ شَمسَ المَشرِقَین
اَلمَعِیُّ الدهر نِحرِیرُ اَلزَّمان نُورُعَینِ اَلزُّهدِ وَاَلتَّقوی حُسَین
عالِمَ اَلتَّنزِیِلِ وَاَلحاوِیِ اَلسُّنَن زِینَةُ اَلدُّنیا سَماءُ اَلنَّیّرَینِ
اَلشَّهیدِ اَلثّالِثِ اَلمَظلُومِ بَل مَن وَجَد نَا ثَانِی اِثنَینِ اَلحُسَینِ
صَارَمَقتُولاً بِسَیفِ اَلاَشقِیاءِ رُوحُهُ فَازَت بِاِحدَی اَلحُسنَین
لایَزالُ اَلعِلمِ مَخرُوبُ اَلبَنا یا حُسَین اِرجِع اِلَینا نُورُعَین
کانَتِ اَلبُشری لَهُ عِندَ اَلَّرحیل شاهِدُ اَلفِردُوسِ مِن بَینِ اَلیَدَین
قِیلَ لِلرِّضوانِ فِی دارِ اَلنَّعیم سِر بِمَحبُوبِی اِلی نَضّاخَتَین
ثُمَّ قُل کُن فِی اَلجَنانِ شاهِداً حَیثُما کَانَ اَلخِیارُ اَلمُصطَفَین
عِشتَ فِی اَلدُّنیا سَعِیداً یَا شَهِید قَد تَمَکَّنتَ اَلعُلَی فِی اَلنَّشاَتَین
قُلتُ فِی تَارِیِخِ مَولَانَا اَلشَّهیِد قَد بَکَی جِبرِیلُ فِی قَتلِ اَلحُسَین [4]
ترجمه اشعار
(# وای ازاین اندوه دردناک وسختی آن که چگونه خورشید تا بناک ما ازمیان ربوده شد #
این مرد تیزهوش ونمونه روزگار که روشنی چشم پرهیزگاری وزهد بشمار می آمد ونامش حسین بود #
عالم به قرآن وآشنای باسنن،زینت دنیاو خورشید تابناک آسمان بود #
اوستمدیده وشهیدسوم بشمارمی آمد ،بلکه دومین حسین شهیدی بودکه ماسراغ داریم #
اوباشمشیراشقیابه شهادت رسید وروحش به یکی از دونیک بختی که شهادت است نایل آمد #
بارفتن او خانه علم همچنان ویران شد،ای حسین ای نور چشم ماآیا می شود به سوی ما باز گردی #
درهنگام شهادت این بشارت بدوداده می شدکه بهشت راپیشاپیش خود بنگر#
به"رضوان"دربان بهشت دردارالنعیم گفته شدکه دوست مارابه چشمه سارهای بهشت راهنمایی کن #
پس به اوبگوهمچنان جاودان باش درآنجا که نیکان وبرگزیدگان جادارند #
ای شهید تودردنیاهمواره سعادتمند بودی ،اکنون نیزدرآخرت همچون دنیاسرافرازوسربلندی #
من درباره تاریخ مولای شهیدمان چنین سرودم که جبرئیل درشهادت حسین گریان است. [5])
این شاعرچه زیباوخوش سروده بخصوص ماده تاریخ آن را که چه نیکوبیان کرده است.
حکایت حاج جوادبزازوتعمیرقبر
چنانکه مشهورومعروف است بسیاری ازمعتبرین وثقات ازشهرگلپایگان درشب های جمعه
ونیمه شعبان وامثال آن به چشم خود دیده اند که پرتوی مانند نوردراطراف وجوانب قبراین
عالم بزرگوارمی درخشد.ازجمله حکایت حاج جواد بزازاست که مردمعتبروامین ومورد
وثوق واهل اصفهان بودودرگلپایگان به شغل بزازی (پارچه فروشی) وغیره اشتغال داشت.ا
یشان می گوید: روزی برای دریافت طلبی که ازیکی ازاهالی رباط ابلولان داشتم به آنجا
عزیمت کردم وچون کارم به طول انجامید وشب فرا رسیدعازم شهرشدم ،هنگامی که به
نزدیکی های قلعه میرصابرخان که قبرستانی درکنارآن
وجودداشت ومشرف به جاده است رسیدم دیدم ستونی ازنورازدل آسمان فرودآمدوسپس
قطعه قطعه شده دراطراف قبری که آنجا بودمنتشرگردید،من که ازاین پیش آمد بسیارشگفت
زده شده بودم خودرابه قبرمذکوررسانده دیدم قبربسیارکهنه ومندرس است وهیچ چیزجزلوح
سنگی برآن قرارندارد وچون دراین باره بی اطلاع محض بودم وازکسی نشنیده بودم که آن
قبرازچه کس است وازطرفی تاریکی شب نیزمانع خواندن لوح مزبور بود لذاعلامتی روی
قبرگذاشته به شهررهسپارشدم ،چون به خانه رسیدم وبه استراحت پرداختم ازاتفاقی که افتاده
بودهمچنان دراندیشه فرورفته لحظه به لحظه تعجبم ازآن پیش آمد زیادترمی شد ،وباخودگفتم
این چه اتفاقی بود؟وقبرازآن که بود؟وصاحب آن که دراین دیارمی زیسته چه مقام ومنزلتی
داشته است؟وهمچنان دراین فکرواندیشه بودم تاسرانجام به خواب فرورفتم ،درعالم خواب
دیدم مردی که جلالت وبزرگی ازوجوداوآشکاربود مرامخاطب ساخته گفت: می دانی قبری
که ستونی ازنوربرسرآن فرود آمده ومنتشرشدازآن کیست؟وبه چه کسی تعلق دارد؟گفتم:نه،
گفت: این قبربه ملاحسین شهید تعلق دارد،آن راتعمیرکن.دراین وقت بیدارشده همچنان ازاین
واقعه درشگفتی وتعجب بودم ، چون صبح فردا رسید با شتاب به جانب قبرستان مذکور
رهسپارشده بالای آن قبررفتم،ولوحی را که برآن قرارداشت خواندم دیدم همان بود که
شب گذشته درخواب بدان راهنمایی شده بودم ، چون حکایت شب گذشته وخواب خودم
رابا جماعتی ازمتدینین ومعتمدین شهرگلپایگان درمیان گذاشتم همگی بااطلاعی که از
جلالت قدرومنزلت ومقام ایشان داشتند تصدیق کردند که قبرمعهود ازآن اوست،
سپس جاج جوادبه تعمیرقبروبنای بقعه مذکورپرداخت[6].
اخیرا بقعه مذکورتوسط افراد خیرونیکوکارتعمیرگردید وهم اکنون دارای یک رقبه
موقوفه می باشدکه دراداره اوقاف وامورخیریه شهرستان گلپایگان به ثبت رسیده است.
[1] . ایشان فرزندآخوندملامحمدزمان شهید بوده است .آخوندملامحمدزمان مردی موثق،
مومن ومقدس بوده که درزهدوتقوی شهرت بسیارداشته ،آن گونه که گفته شده درزمان
محمود ویس افغان درآن هنکام که غالب اهالی گلپایگان به دست سپاه اوقتل عام شدند
ملامحمدزمان نیزبه دست آن گروه ستمکاربه قتل رسیده است.
[2] . محقق ارجمندآقای زمانی نژاددرتحقیقی که دراین مورد داشته می گوید
نسخه شرح اربعین علامه مجلسی به خط محمدحسین بن محمدزمان گوگدی
مورخ 1128 که برای جدصاحب روضات میرابوالقاسم نوشته دراصفهان
درکتابخانه آقای روضاتی موجوداست.
[3] - ایشان یکی ازشاگردان مبرزمجلسی علیه الرحمه بوده است.
[4] . این ابیات هم اکنون برروی سنگ قبرآن مرحوم موجود است،
بنابر این تاریخ شهادت ایشان به حساب جُمَّل یکهزارویکصد وشصت هجری قمری بوده است.
[5] -این ابیات اکنون برروی سنگ قبرآن مرحوم که براثرگذشت زمان بسیارفرسوده
وکهنه شده وبلکه چندجای آن شکسته ومحوشده موجود است ،بنابراین تاریخ شهادت
آخوندملاحسین شهید به حساب (جُمَّل)1160هجری قمری بوده است.
[6] . ر . ک : دانشمنان گلپایگان ، ج 1 ، ص 306 ، به نقل ازدست
نوشته های استاد دانشمند محمدوحید گلپایگانی.
سیمای فرزانگان گلپایگان (8) سعید نخعی گلپایگانی
زندگی فقیه عظیم الشأن آیة الله العظمی حاج ملااحمد گلپایگانی
تولد وتحصیلات
یکی ازاعاظم وبزرگان ازعلم ودانش، فقیه بزرگوارآیة الله العظمی حاج ملااحمد بن آقا علی مختارگلپایگانی است ، ایشان ازجمله مفاخری است که در بین فقهاء ناشناخته می باشد ، تاریخ تولد او مشخص نیست اما مرحوم شریف رازی ، تاریخ وفات اورا حدود سال1270ق ذکرنموده است وفرموده سر سلسه احمدی های گلپایگان مرحوم علامه حاج ملا احمد بوده .
درکتب تراجم وشرح احوال از این مرد بزرگ کمترسخن به میان آمده وازآنجا که روح بلند این بزرگان اجازه نمی داده که از خود سخن بگویند ویا در مورد زندگی شخصی خود بنویسند لذا نه تنها توده مردم با آنها آشنایی ندارند که برای خواص ومحافل علمی ماهم ناشناخته باقی مانده اند ، اما خوشبختانه یکی از نوادگان ایشان به نام جناب آقای محسن احمدی گلپایگانی شرح احوالی را به رشته تحریر در آورده که در جلد اول کتاب دانشمندان گلپایگان به چاپ رسیده است ، لذا اکثر مطالبی که از نظرشما می گذرد برگزیده ای از نوشته های ایشان می باشد.
مرحوم حاج ملا احمد اصلا از اهالی گوگد گلپایگان بوده ، گوگد در قرون اخیر کانون پرورش وخاستگاه شماری ازاعاظم تشیع به شمار می رفته که یکی از آن ها این عالم وارسته می باشد.
ایشان برای کسب فیض ودانش راهی عتبات عالیات شده ودر کربلای معلی از محضر اساتیدی همچون مرحوم آیة الله آقا سیدعلی طباطبایی صاحب ریاض المسائل(متوفی1231ق) که ازجمله فقها ء ومراجع بزرگ شیعه بوده وفرزند اندیشمند ایشان مرحوم آیة الله سید محمد مجاهد (متوفی1245ق) که ایشان هم ازفقهاء ومراجع بوده وسایر علماء وفقهای آن روز، بهره علمی وحظ وافر برده است.از تاریخ تألیفات ایشان این گونه استفاده می شود که درفاصله سال های 1236تا1242ق دراصفهان اقامت داشته واز آن به بعد تا پایان عمر در گلپایگان وگوگد زندگی می کرده ودرمسجد حاجی که از یادگارهای ایشان است اقامه جماعت داشته وبه ترویج دین ونشرمعارف اسلامی وولایت ائمه اطهار علیهم السلام ورفع حوائج شرعی مردم پرداخته و بعد از وفات پیکر مطهّر ایشان به نجف اشرف منتقل ودرجوار مولا و مقتدایش امیر المومنین علیه السلام دفن گردید.
زندگی علمی
مرحوم حاج ملااحمد درتمامی ابواب فقه ، صاحب رای ونظربوده ودر عین حال به آراء فقهی اکابرفقهای گذشته وهم عصر خود کاملاً مسلّط ونسبت به آن ها اشراف واحاطه وسیع داشته ، بطوری که درلابلای آثارش ، در بسیاری از آرای آن ها باقوت علمی مناقشه می کرده که این اشراف وآن اتقان درمولفات گران سنگ وی کاملا مشهود است ، گفته شده برخی از آثاراین مرد بزرگ وفقیه عظیم الشان را نزد مرحوم حضرت آیة الله العظمی بروجردی برده وایشان آن ها را با قیمت بسیاربالایی خریداری کرده بودند ، ازهمین رو بزرگانی که با آثار مخطوط ایشان آشنایی داشته اند نام وی را با تکریم وعظمت فراوان یاد کرده و می کنند ، لذا مرجع عالیقدر، مرحوم حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی با وجودی که تنها یکی دو نسخه خطی ایشان را از نظرمبارک گذرانده بودند هرگاه درجلسات علمی از ایشان نامی به میان می آمده باعظمت وتجلیل خاصی از ایشان یاد می کرده وبارها آرزوی دست یابی به آثار کامل ایشان وچاپ آن ها را می نموده.
مرحوم آیة الله آقا میرمحمد کاظم گلپایگانی (متوفای 1329ق) که در عصرخود، درگلپایگان ازفحول فقهاء ومجتهدین به شمار می رفته درمیان علمای گذشته گلپایگان نسبت به مرحوم حاج ملا احمد حرمت ویژه ای قائل بوده است وبه احیای آثار فقهی وی، علاقه واهتمام داشته به طوری که استنساخ مجد د یک بخش از کتاب «منهج السداد فی شرح الارشاد» حاج ملا احمد به امر و تاکید او توسط حسن بن احمد گلپایگانی انجام شده ودر 19جمادی الاول 1325ق کتابت آن پایان گرفته است.
باتحقیق وتفحص درآثاروتألیفات این فقیه عالیقدرهر محققی به دانش وسیع وذهن خلّاق وذوق سرشاراو پی می برد ،همان گونه که خود ایشان در مقدمه کتاب ارزشمند «دعائم الدین فی اصول الفقه المتین» بر این نکته تصریح دارد که این کتاب اصولی دارای تحقیقات بکروجدیدی است که درکتب گذشتگان تا کنون سخنی از آن ها به میان نیامده وتنها این مطالب محصول تراوشات فکروقریحه ی سرشارخود اواست.
آثار وتألیفات
این عالم وارسته دارای آثار وتألیفات فراوانی بوده که هم اکنون پس از گذشت بیش از یک قرن ونیم همچنان به صورت مخطوط باقی مانده که هم اکنون درکتابخانه عظیم وگران بهای مرحوم آیة الله العظمی نجفی مرعشی درقم وکتابخانه مسجد گوهرشاد درمشهد مقدس نگهداری می شود که در ذیل به معرفی آن ها می پردازیم.
1 – کتاب «ازاحة الشکوک فی تملک العبد المملوک» که حاوی مباحث فقهی استدلالی مفصل درخصوص تملک عبد واحکام مختصه به آن که همراه با نقل اقوال وآرای فقهاء ومناقشه مولف دربعضی از آرای آن ها است.
2 – کتاب «قواطع الاوهام فی نبذ ة من مسائل الحلال والحرام» که مجموعه فقه استدلالی مبسوطی است باذکر ادله موافقین ومخالفین.
3 – کتاب« دعائم الدین فی اصول الفقه المتین» که حاوی مسائل مهم اصول استدلالی است.
4 – کتاب «منهج السداد فی شرح الارشاد» شرح استدلالی برکتاب «ارشاد الاذهان » مرحوم علامه حلی رحمةالله علیه ، که مرحوم آیة الله حاج آقاعلی افتخاری که در مسائل فقهی خصوصا در مسائل مربوط به حج ید طولایی داشتند فرموده بودند کتاب حج ایشان رامطالعه ومورد بحث وبررسی قراردادم وهنگامی که در محضر حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی مشغول تنظیم مناسک حج به زبان عربی وفارسی واحکام عمره بودیم ازآن بسیاراستفاده کردیم که درآن وقت آقای گلپایگانی می فرمودند بحث های این کتاب نظیر کتاب مدارک سید می باشد که این خود عظمت وجایگاه علمی این فقیه را می رساند.
5 – کتاب الطهارة ،رساله ای فتوایی بافروع مختلف.
6 – کتاب«المقیاس المستقیم».
7 – کتاب«توضیح المقال فی بیان احوال ثلاثة من الاشیاخ والرجال» این کتاب دارای یک مقدمه وسه فصل در شرح احوال شیخ کلینی (محمد بن یعقوب متوفی 329ق) وشیخ صدوق (محمدبن علی بن بابویه قمی متوفی381ق) وشیخ طوسی(محمدبن حسن ، متولد385- متوفی 460 ق) ویک خاتمه، که شامل چند امر مهم است .
8- رساله «اصالة الزوم» بحث استدلالی پیرامون لزوم وعدم لزوم عقود.
9– رساله «عشرة مسائل»این اثرحاوی ده مساله فقهی مهم است که به صورت استدلالی نگاشته شده.
10 – رساله «التّوکیل فی اِخراج الزکاة»که به امراستاد خود نگاشته وحاوی نکات مهمی دررابطه با وکالت درزکات وفروعات آن می باشد .
11– رساله «اجتماع الامر والنهی» حاوی نکات مهم اصولی درباب اجتماع امرونهی می باشد
12 – رساله «اجوبة المسائل الفقهیه» درپاسخ به مسائل وفروعات فقهی که ازمعظم له سوال گردیده ، نگاشته شده.
13– رساله شرح وتفسیر حدیث«ان الغضب من الشیطان» این رساله ، تنها اثری است که به زبان فارسی نگارش شده که به درخواست یکی ازشاهزادگان نگاشته شده وشرح مفصلی است برحدیث پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم که فرمودند:«اِنَّ الغَضَبَ مِنَ الشَّیطانِ خُلِقَ مِنَ النّارِوَاِنّما یُطفَاُ النّارُ بِالماءِ فَاذا غَضِبَ اَحَدُ کُم فَلیَتَوَضأ ؛ به درستی که غضب وعصبانیت از شیطان است که از آتش آفریده شده وهمانا آتش باآب خاموش می شود ،پس زمانی که هر یک از شما غضبناک وعصبانی گردید وضو بگیرد.»
14- رسالة فی الوقف ، این اثرحاوی احکام وفروعات مربوط به وقف می باشد.
15 – رسالة فی شرایط المفتی ، که متضمن مباحث استدلالی مفصل درباب اجتهاد وتقلید وشرایط مرجع تقلید می باشد.
اجازه اجتهاد
از کلمات فقهاءوبزرگان وآثاروتألیفات ایشان همان گونه که گذشت مشخص گردید که این فقیه متبحر دربسیاری ازعلوم خصوصا فقه واصول مهارت کامل داشته لذا از بسیاری از فقهاومجتهدین واساتید زمان خود موفق به دریافت اجازه اجتهاد گردیده که در اینجا به بعضی از آن ها اشاره می کنیم.
1 – اجازه ازملامحمدحسن قزوینی (صاحب کتاب کشف الغطاء درعلم اخلاق) وتقریض برکتاب منهج السداد ایشان.
2 – اجازه ازملااحمدنراقی (متولد1185- متوفی1245ق) وتقریض برکتاب منهج السداد ایشان.
3 – اجازه ازملاابوالقاسم کاشانی معرف به ترک آبادی (متوفی1260ق ) که ازشاگردان میرزای قمی بوده است .
(شاد کنیم ارواح تمامی علمای گذشته ، شهداء وامام شهیدان را بانثار فاتحه وصلوا ت بر محمد وآل محمد.)
سعید نخعی گلپایگانی
شرح احوال مرحوم آیةالله آقا شیخ عبدالله گلپایگانی
تولد وتحصیلات ابتدایی
آقا شیخ عبدالله گلپایگانی عالمی جلیل وفقیهی متبحر ومحققی فاضل بوده، درسال1285ق درروستای ملازجان گلپایگان متولد شد ، تحصیلات ابتدایی ومقدماتی رادرگلپایگان سپری نمود وبرای ادامه تحصیل به اصفهان سفر کرد ومدتی درحوزه اصفهان به تحصیل پرداخت وسپس راهی نجف اشرف شد.
زندگی علمی
درنجف مدت مدیدی از محضرمرحوم آخوند خراسانی بهره برد تا این که جزء شاگردان مبرز و مخصوص ایشان قرارگرفت وهیچ وقت ازاوجدانشد،اوعلاوه بر این که مباحث دروس استاد رابرای بعضی ازشاگردان تقریرمی کرد ، مجلس درس وبحث نیزداشت وعده ای از فضلادرمجلس درس او حاضر می شدند واز او استفاده می کردند، از جهت علمی در سطح بسیاربالایی قرارداشته به نحوی که در آن زمان جزء علمای طرازاول نجف محسوب می شده.
مرحوم آیة الله العظمی بروجردی فرموده بودند:«وقتی که در اصفهان بودم فضلای درجه اول حوزه ، اهل گلپایگان بودند ، به نجف اشرف هم که مشرف شدم اول فاضل واول شاگرد حوزه پرعظمت مرحوم آخوندخراسانی ،آقاشیخ عبد الله گلپایگانی بود.»
مرحوم آیة الله اراکی نقل کرده بودند که حاج شیخ عبدالکریم حایری در وصف حاج شیخ عبدالله گلپایگانی فرموده بودند:«ایشان در میان اهل بحث ما مثل ومانند نداشت.[1]»
سیدهبة الدین شهرستانی می گوید « در دوره ای که ما در درس آخوند خراسانی بودیم تنها یک نفر جرأت حرف زدن داشت واو شیخ عبدالله گلپایگانی بود وقتی شیخ دهان باز می کرد تامطلبی رابگوید آخوند می فرمودند:جوان فاضل ماحرف دارند وآن وقت با دقت هر چه تمام تر به حرف شاگرد خود گوش می داد ودر مقام پاسخ گویی به اشکال او بر می آمد و گاهی این دوباهم می گرفتند ومجلس درس در سکوت محض فرو می رفت وبسیار تماشایی ودیدنی بود این زد وخورد علمی استاد
وشاگرد.»[2]
ایشان در مباحث علمی آنقدراحاطه وتبحر داشتند که دربعضی از مواقع در جلسات درس وبحث برمرحوم آخوندخراسانی که استاد کُل بودند فایق آمده ودربعضی از مباحث مبنای او را تغییر می داد ، این احاطه علمی در وجود شخصی مانند ایشان که آن وقت در سن جوانی بوده بسیار مهم وحایز اهمیت است.
مرحوم آیة الله العظمی حاج آقاعلی صافی گلپایگانی نقل فرموده بودند از حضرت آیة الله العظمی سید جمال الدین گلپایگانی که ایشان فرموده بودند:یک روز دیدم آقا شیخ عبدالله گلپایگانی عبایی نو پوشیده ، سوال کردم که این عبا از کجا است ؟ گفت آقای آخوند خراسانی فرستاده وفرموده این عبا برای این است که مرا از یکی از مبناهایم برگرداندی.
در نامه مرحوم آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی درپاسخ به مجلس شورای ملی مبنی بر انتخاب بیست نفر از علما ومجتهدین ومتدینین ومطلعین از مقتضیات زمان ، جهت عضویت در مجلس شورا ونظارت برقوانین موضوعه وتطبیق آن با احکام شرعیه که در این خصوص مراجع معظم تقلید نجف ،تعدادبیست نفر ازعلمای طراز اول نجف وایران را معرفی نمودند که از جمله آنها یکی آقاشیخ عبدالله گلپایگانی ازنجف ودیگری آخوند ملازین العابدین نخعی از گلپایگان بوده است[3].
تالیفات
ایشان علاوه بر تدریس دارای تالیفاتی هم بوده که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
1-کتاب«التبر المسکوک»در حکم لباس مشکوک.
2-کتاب «فصل القضاء».
3-تقریرات دروس فقه واصول مرحوم آخوند خراسانی.
مراجعت به اصفهان
ایشان به علت کسالتی که داشتند به دستور پزشکان معالج برای تغییر آب وهوا ازنجف به ایران آمده وبرای مدتی دراصفهان ساکن گردیدند ، علامه وحکیم فرزانه شیخ محمدحسین فاضل تونی[4] (متولد1298-متوفی1380ق) که در آن زمان در اصفهان بودند مقام ایشان را فیض بزرگ وموهبتی عظیم دانسته واز مجلس درس اصول ایشان فایده ها اندوخت.آقای فاضل فرموده بودند:«مجلس درس حاج شیخ عبدالله گلپایگانی ازلحاظ استفاده از مجالس کم نظیربود ، چرا که وی بیانی ساده ورسا و دقیق داشت وبرای تفهیم مطالب ، مثال های ساده از زندگی روزانه می آورد.ازطرف دیگر، حوزه درسش-به خلاف رسم آن عهد- آرام وبدون هیاهو وجرّ و بحث بود ، طرز استدلالی که از ایشان در باره قاعده ترتّب شنیدم از هیچ یک از استادان دیگرنشنیدم.»[5]
بازگشت به نجف اشرف
سکونت اشان دراصفهان چندان طولی نکشید که مجددا به نجف اشرف برگشتند ودر آنجا بیماری او سخت شد تا سرانجام پس ازگذشت مدت چهل دو سال ازعمر گرانقدرش در سال1327ق درحالی که فرزندی نداشت وفات نمود ، دراین جا بود که استا بزرگوارش مرحوم آخوند خراسانی به پاس مقام علمی او به نیکوترین وجه به تجهیز او پرداخت وپس ازدفن او در وادی السلام نجف ، مجلس فاتحه برایش برپا کرد ودر سوگ چنین شاگرد عالمی اندوهناک شد.
قصه بعد ازفوت
مرحوم آیة الله اراکی به نقل ازآیة الله میلانی فرموده بودند که شخصی بعد از فوت آقاشیخ عبدالله ایشان را در خواب دیده بود که ایشان فرموده بودند که پس از فوت ، از من سوال کردند که چه آورده ای؟ گفتم درس وبحث ، ملایکه در آن خدشه کردند ، من جواب دادم ، دوباره خدشه کردند ، باز جواب دادم ، برای مرتبه سوم خدشه کردند که بالاخره نتوانستم جواب بدهم ، گفتند دیگرچه داری ؟ گفتم نماز، روزه وعبادات ، بازخدشه کردند که جواب دادم ، برای مرتبه دوم و سوم خدشه کردند که عاقبت از جواب باز ماندم ، گفتند دیگرچه داری ؟ گفتم زیارت وتوسل ؛ درآن ها هم مانند قبلی ها خدشه کردند ، عاقبت عاجز شدم ، گفتند دیگر چه داری؟جواب دادم چیزی ندارم ومایوس شدم، آنگاه آن ها گفتند تو نزد ما دُرّی گران بهاء داری ،گفتم من دُرّی نداشتم ، گفتند چرا بیاد داری آن وقتی که یکی از تجار، از گلپایگان برای زیارت اعتاب مقدسه به کربلا آمده بود ، تو شنیدی و خواستی از نجف نزد او بروی ومقداری کمک مالی بگیری ، رفتی مرکبی کرایه کنی که به کربلا بروی نتوانستی ، زیرا دو ریال کرایه آن را نداشتی ! گفتی پیاده می روم ، اما دربین راه از رفتن باز ماندی وعاجز شدی ، در آنوقت نشستی وزبان به گلایه باز کردی وگفتی خدایا مَنِ آشیخ عبدالله که درس وبحث خوبی دارم چرا نباید دو ریال داشته باشم که بتوانم مرکبی کرایه کنم ؟! چرا باید این گونه سختی بکشم ؟! امابعد به فکرت رسید که این چه حرفی بود زدم ! ، پشیمان شدی وازصمیم قلب گفتی « الحمد لله رب العالمین ؛ خدایا به تمام نعمت هایی که به من دادی تو را حمد وسپاس می گویم.» همان حمدی که با اخلاص گفتی دُرّی است که نزد ما محفوظ است وهمین به درد تو می خورد[6].
در پایان این نکته را باید اضافه کرد که این قضایا همان گونه که استاد ما آیة الله خرازی می فرمودند نباید موجب یاس ونا امیدی گردد، زیرا درجات افراد ومراتب اخلاص مختلف است وهرکسی را مطابق معرفت او جزاء وپاداش می دهند اما خوبی این داستان ها از این جهت است که انسان هر قدر هم که به عمل بپردازد نباید به آن ها مغرور شود بلکه باید به فضل الهی امید وار بود.
[1] . به نقل ازدانشمندان گلپایگان ،ج 1ومکارم آثار ج 5.
[2] . ر. ک:کتاب مرگی در نور ، ص 110. (1)
[3] . کتاب اسناد روحانیت ومجلس تالیف عبد الحسین حایری، ج 1 ، ص 13.
[4] . تُون ، شهرباستانی واقع درجنوب خراسان،قدمت این شهربه قبل ازاسلام بر می گرددکه در سال1310ش نام آن به فردوس تغییر یافت.
[6] . شرح احوال حضرت آیة الله العظمی اراکی ، ص 578.