سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا دانشمند که نادانى وى او را از پاى در آورد و دانش او با او بود او را سودى نکرد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :8
بازدید دیروز :26
کل بازدید :70973
تعداد کل یاداشته ها : 57
103/2/16
7:34 ص

 

 

 

 

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                 

ای که در زهد و ورع ثانی سلمان بودی

  در ره  صدق و صفا  بوذر دوران  بودی           

                             

 آیة الله آخوند ملامحمدجواد صافی گلپایگانی

اشاره

یاد اولیای الهی ، موجب نزول رحمت خداوند است ونام ویاد عالمان ربانی وهدایت گران بشر از«جهل» و«ظلم» و«کفر»

خدمتی به فرهنگ ودانش بشروتکریم وارج نهادن به مقام پاسداران مکتب وحی ومدافعان از حریم ولایت ، تمجید از روش

ومنش پیامبران واولیای دین است.درمکتب اسلام علم وعالم احترامی ویژه دارد ، زیرا در آن ازعالمان ،که رهنمایان وهادیان

اندیشه بشرهستند بهترین تمجیدها وتکریم ها شده است که این امربدون حکمت نیست ، چون منشاء بیشترگرفتاری های بشر

ریشه درجهل ،کفروبی دینی وظلم داردکه انسان بدون رهایی از آن ها به سعادت نمی رسد ،انسان برای رسیدن به سعادت  

وکمال به  دو ویژگی اساسی یعنی ایمان وعلم نیازمند است واین دوهمان چیزی هستند که درعالمان دینی متبلوراست .

علماء ودانشوران دینی هم چون خورشید فروزانی هستند که می درخشندومردم از روشنایی آن ها بهره می برند.

پیامبرگرامی اسلام صلی الله علیه آله وسلم فرمودند:« اَلعُلَماءُ مَصابیحُ اَلاَرضِ وَخُلفاءُ الاَنبیاءِ وَوَرَثَتی وَوَرَثَةُ اَلاَنبیاءِ[1]؛

عالمان چراغ های نورآفرین زمین وجانشینان پیامبران ووارثان من ودیگرانبیای الهی اند.»

درجایی دیگرحضرت فرمودند:« اِنَّ مَثَلَ اَلعُلَماءِ فِی اَلارضِ کَمَثَلِ النُّجُومِ فِی السَّماءِ یَهتَدی بِها فِی ظُلُماتِ

اَلبَرِّوَاَلبّحرِفَاذا طُمِسَت اوشَکُ اَن تَضلَّ اَلهُداة[2]؛ مثل علما درزمین،مثل ستارگان درآسمان است ،

که مردم با ستارگان درتاریکی های زمین ودریا راه را می یابند و زمانی که ستارگان درآسمان به خاموشی

بگرایند زمینه گمراهی وسردرگمی زمینیان فراهم می شود ودرصورتی که جامعه ازوجودعالم بی بهره گردد

اسباب گمراهی انسان ها فراهم می آید.»

علماء همواره الگوهایی ارزنده وتاثیرگذاردرجامعه بوده ونقش به سزایی درسازندگی اقشارمختلف به خصوص

نسل جوان داشته اند،همان گونه که پیامبراسلام صلی الله علیه وآله وسلم برای مردم الگووسرمشق نیکویی بود

که قرآن می فرماید «لَقَدکانَ لَکُم فِی رَسُولِ اَللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ[3]

پیامبردرتمامی مراحل زندگی الگووسرمشق انسان ها بوده است،علما هم همین نقش راداشته ودارند؛آن ها

باپیروی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وجانشینان آن حضرت ، راه وروش بهترزیستن را به بشر

آموختند ه اند ودراین راه زحمات وتلاش های فراوانی انجام داده اند ورنج ها کشیده اند ،بعضی از آن ها برای

آزادی انسان ها ونجات جامعه حتی جان عزیزشان  را  فداکردند ، این است نقش عالم درجامعه .عالم فقط به

عبادت نمی پردازد ،بلکه درکنارعبادت به فکرنجات جامعه است ،آری ، فرق عابد وعالم همین است که عابد

برای نجات خود می کوشد ،ولی عالم برای نجات جامعه وانسان ها خودرابه خطر می اندازد،همان گونه که

پیامبرعظیم الشان می فرماید«وَالذی نَفسُ مُحُمد بِیَدِه لَعالِمٌ واحِد اَشَدُّ عَلی اِبلیس مِن اَلف عابِد لِاَنَّ

العابِدَ لِنفسِه وَالعالِمَ لِغَیره[4]؛ سوگند به آن که جان محمد در دست اوست ،وجود یک عالم برابلیس

از هزار عابد دشوارتراست،زیرا عابد برای خویش می کوشد وعالم برای دیگران .»

به قول سعدی

        صاحب  دلی  به  مدرسه   آمد  ز خانقاه            بشکست  عهد صحبت اهل طریق را

       گفتم : میان  عالم  و عابد  چه  فرق   بود           تا اختیار کردی از آن  این  فریق را؟

       گفت :آن گلیم خویش به درمی برد زموج           واین سعی می کند که بگیرد غریق را

گرامی داشت ومعرفی ستارگان هدایت درحقیقت معرفی مکارم اخلاقی است وزنده نگه داشتن آن ها،

نگاه داری وپاسداری از حریم ولایت در عصرغیبت کبری است.


طلوع ستاره ای دیگر

یکی ازاین ستارگان درآسمان فقه وفقاهت ، مرحوم آیة الله آخوندملامحمد جوادصافی گلپایگانی ،

فرزند مرحوم آخوندملاعباس است.ایشان در27شعبان المعظم 1287هجری قمری دربیت علم وتقوا

وفضیلت درگلپایگان متولد شد ، تحصیلات ابتدایی را تاحد سطح درمحضرپدر ودیگرعلمای گلپایگان

فراگرفت ، سپس برای ادامه تحصیل درسال 1306هجری قمری به اصفهان - که درآن روزازبزرگ ترین

حوزه های علمی ایران به شمارمی رفت - هجرت کرد ودرآنجا ازمحضراساتیدوبزرگان ازعلماء بهره گرفت،

درعلوم عقلی ونقلی مهارت یافت وبه سرعت مراحل ترقی وکمال رایکی پس ازدیگری پشت سرگذاشت به

طوری که در سال های1310تا1312هجری قمری ازاساتید خودبه دریافت اجازه اجتهاد نایل آمد[5]

 .که ازجمله آنهااجازه نامه ای است که ازمرحوم آیة الله حاج آقانورالله اصفهانی دریافت نموده ،

این اجازه نامه مفصل است که در اینجا به قسمتی از آن اشاره می کنیم ،استاد دراینجامقام شاگرد

رااین گونه ستوده «...ثم ان العالم العامل والمهذّب الفاضل العلم العطریف والمتبحرالعریف الاریب

الادیب والفقیه اللبیب صاحب الملکة الراسخة والقوة القدسیة الشامخة الغائص فی بحار...اخی وخلیلی

الشیخ محمد جواد الکلپایکانی وفقه الله تعالی لمراضیه وجعل مستقبل امره خیرا من ماضیه فانه سلّمه الله تعالی

قد استفاد منّی دهرا من الاوان وبرهة من الزمان ،فوجدته بحرا ذخّارا متلاطما امواجه او جبلا شامخا صعبا

سبیله ومنهاجه،فان تکلّم تکلّم عن ذهن وقّاد وان سکت سکت عن فهم نقّاد،فبلغ بجودة قریحته واستقامة طریقته

الی درجة من ملکة الاجتهاد واسنی مدرجة من مدارج الفضل والسداد ،فله ان یعمل بما استنبطه من الاحکام

واستخرجه من مسائل الحلال والحرام ویحرم علیه التقلید...»[6] ،ایشان  نه تنها در فقه واصول وعلوم اسلامی

واطلاعات سیاسی ،تبحرکافی داشت بلکه درشعرنیز ید طولایی داشته به طوری که یک دوره اصول را

 در30سالگی به صورت منظوم سروده است ! وهمچنین دوران منحوس پهلوی رانیز به نظم درآورده که

آن را "کلمة الحق" نام نهاده ، ایشان درحوزه اصفهان در محضراستادان ذیل همراه با بزرگانی

همانند:آیة الله العظمی بروجردی ،آیة الله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی ، علامه حاج آقارحیم ارباب

وآیة الله سیدحسن چهارسوقی شرکت کرد.

اساتید :

حضرات آیات وحجج اسلام آقایان:

1- حاج آقانورالله اصفهانی(1278- 1346ه . ق)صاحب کتاب«مقیم»و«مسافر»ودیوان اشعار.

2-شیخ محمدعلی ثقة الاسلام(1271 – 1318ه . ق)صاحب کتاب «لسان الصدق»و«معاصی الکبیره».

3- سیدمحمدباقردرچه ای (متوفی1342ه .ق)صاحب حاشیه برمکاسب ورسائل.

4- حکیم میرزاجهان گیرخان قشقایی(متوفی1326ه . ق).

5- علامه آقانجفی اصفهانی(1262 – 1332ه .ق)صاحب تاویل الآیات الباهره وبحرالمعارف.

6-میرزامحمدعلی تویسرکانی اصفهانی (متوفی بعداز1311ق).

7-علامه میرزامحمدعلی درب امامی.

8- میرزامحمد تقی مدرس(1273 – 1333ه .ق)صاحب کتاب«الرسایل التقویة» .

9- آقامیرزاهاشم چهارسوقی اصفهانی(1235 -1318 ه . ق)صاحب کتاب مبانی الاصول.

10- سیدمحمدباقرموسوی خوانساری(1226- 1313ه . ق)صاحب کتاب روضات الجنات.

11- علامه آخوند ملامحمد کاشی (1249 – 1333ه .ق).

12- علامه آخوندملامحمد باقرفشارکی (متوفی 1314ه . ق)[7]


تدریس

مدتی که دراصفهان بودندضمن استفاده ازمحضراساتیدوفقهای بزرگ اصفهان ، به تدریس فقه واصول

اشتغال داشته ومجلس درس ایشان یکی از مجالس مهم بحث وزبانزد فضلاء وطلاب بوده ، وبرخی

ازعلماء – به عنوان مثال آیة الله سیدجمال الدین گلپایگانی که بعدها ازمراجع بزرگ تقلید به شمار

آمدند - دربحث ایشان شرکت می کردند.


یکی ازبزرگان ومعاصرین ایشان دراصفهان ،فرید دوران مرحوم آیة الله العظمی بروجردی(قدس سره الشریف)

بوده که تا ایشان زنده بودند کمال مودت وعلاقه بین آن ها برقرار بود ،این مرجع بزرگوار درحق

آخوندملامحمدجوادصافی فرموده بودند که«من شبی نیست که شمارا فراموش کنم»

(مقصودشان درقنوت نماز وتربوده) باوجودعلمای بزرگ گلپایگان خصوصا آخوند ملامحمد جوادصافی

در اصفهان ،مرحوم آیة الله بروجردی فرموده بودند«وقتی که دراصفهان بودم فضلاء درجه اول حوزه ،

اهل گلپایگان بودند،وبه نجف اشرف هم که مشرف شدم ،اول فاضل واول شاگرد آن حوزه پرعظمت

مرحوم آخوند خراسانی ، مرحوم آقاشیخ عبدالله گلپایگانی بود[8]



 مهاجرت به تهران

ایشان درحدود سال 1325ق به تهران مهاجرت نموده ودرآنجا مورد استقبال واحترام علمای بزرگ

تهران مانند آیة الله حاج میرزا ابوالقاسم صاحب حاشیه برمکاسب وسید محمد امام جمعه

وآیة الله حاج شیخ فضل الله نوری ودیگربزرگان قرارگرفت.

سفر ایشان به تهران هنگامی بود که جریان نهضت مشروطیت شکل گرفته بود واساس

همان افکارصاف وبی غل وغش اسلامی ودرک صحیح وشناختی که ازسیاست اسلامی

وروش سیاسی اسلام داشت واسلام رامنهای حکومت وسیاست نمی دانست ، باشیخ فضل الله نوری -

که مشروطه رابدون اسلام ، جداکردن اسلام از سیاست ودین و دنیا می شمردومعتقد بود که باید اسلام

درمتن آن قرار داشته باشد وباید مشروطه،مشروعه باشدوسیاست اسلامی بایداجراگردد - همکار و

هم آوازشد . تاسرانجام مساله مشروطه مشروعه به اصلاح قانون اساسی در مسیر اسلام منتهی

گردید وشیخ فضل الله نوری تمام وجود خود را در راه کلمه«مشروعه»یعنی اسلام ، فدانمود

وبه استقبال شهادت وچوبه داری که «یِپرِم خان ارمنی ،سرداراسعد وعبد الله طهماسبی[9]»

ودیگرآزادی خواهان کاذب ومزدوران انگلیس سر پا کردند شتافت ونامش به اسلام خواهی

وآگاهی وثبات قدم واستقامت جاودان باقی ماند،او به خوبی می دانست که اگر این مساله

(مشروعه بودن) به وضوح وکمال رسمیت اعلام نشود وجزء متن دین قرارنگیرد به

زودی وضع تغییرخواهد کرد لذا برای این که هویت مشروطه ،مشروعه واسلامی باشد

تلاش کرد هرچند به قیمت جانش تمام شد[10].

 


94/5/10::: 6:11 ع
نظر()