سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو آزمندند که سیر نشوند . آن که علم آموزد ، و آن که مال اندوزد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :23
بازدید دیروز :17
کل بازدید :71133
تعداد کل یاداشته ها : 57
103/2/25
7:49 ع

سیمای فرزانگان گلپایگان (4)

 

زندگینامه مرحوم آیت الله العظمی آخوند ملازین العابدین گلپایگانی (معروف به حجت الاسلام)

 

تولد و تحصیلات

مرحوم حجت الاسلام از بزرگان فقهاء و فحول رجال و مرجع جمیع اهل فضل و اهل باطن بوده است بعضی از بزرگان در حق او به مکاشفه و خوارق عادت معتقدند. قلم قاصر از توصیف اوست و در غالب هیچ عبارتی نمی گنجد.

او در سال 1218 ق در گلپایگان متولد شده، پس از سپری نمودن تحصیلات مقدماتی برای کسب فیض به اصفهان رفته و مدتی در محضر شیخ محمدتقی بن عبدالرحیم (متوفی 1248 ق) صاحب حاشیه بر معالم موسوم به هدایه المسترشدین تلمذ نموده و از خِرمن پر فیض او خوشه ها چیده، بعد از رحلت آن عالم بزرگوار از تحصیل باز نمانده و به عتبات عالیات عزیمت نموده است.

ابتدا در ارض مقدس کربلا در جوار مولی الکونین ابی عبدا... الحسین (ع) از محضر اساتید بزرگ و محققین عالی مقام آنجا مانند: حاج شیخ محمدحسین اصفهانی (صاحب فصول) و مرحوم شریف العلماء بهره برده و بعد به نجف اشرف مشرف شده و در مباحث استاد اکبر مرحوم شیخ محمدحسن صاحب جواهر (1192-1266 ق) و شیخ حسن بن شیخ جعفر کبیر و شیخ علی بن شیخ جعفر کبیر و دیگر اعاظم در آن حوزه حاضر گشته و کسب فیض نموده و به تحقیقات علمی پرداخته است که از خود ده ها اثر علمی در موضوع فقه، اصول، معقول و معارف همانند: شرح بر دُرّه مرحوم بحر العلوم، الانوارالقدسیه، انوارالولایه، شرح اسماءالحسنی، الوارد فی الغیبه، صلاه المسافر و الجماعه والجمعه، مفاتیح الاصول و ... به جای گذاشته است.

در خلال این مدت به تربیت شاگردانی مانند سیدحسین کوه کمری معروف به ترک (متوفی 1299 ق) و حاج میرزا حسن شیرازی (متوفی 1312 ق) و دیگر اعلام پرداخته است.

مراجعت به گلپایگان

مرحوم حجت الاسلام پس از تکمیل مقامات علمی و عملی به وطن خود گلپایگان مراجعت کرده و بقیه عمر شریف خود را به بحث و تدریس در حوزه گلپایگان سپری و ضمن اصلاح امور آن سامان و نشر حقایق اسلامی و ترویج شریعت مقدسه و حفاظت از حریم ولایت و رفع حوایج انام پرداخته و سپس در روز یازدهم ربیع الثانی در سال 1289 ق دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی شتافته است، مقبره آن عالم وارسته در کنار مسجدی که خود احداث نموده قرار دارد و هم اکنون زیارتگاه مؤمنین است.

اشعار ذیل بر لوح مزار ایشان نوشته شده است:

شورشی برخاست دیگر جانگداز اندر زمین

شش جهت بگرفت و شد تا آسمان هفتمین

ملک از آن بی رونق و ملت از آن بی زیب و زین

هم شریعت بی امام شد هم طریقت بی امین

شد فرو دریای و وی را است علم اولین

رفت روشن رأی بزم آرای علم آخرین

فاش تر گویم عزای کیست تاریخش چه شد

حجت الاسلام زین العابدین شمع مبین

مرحوم ملاحبیب ا... کاشانی در کتاب «لباب الالقاب» می گوید:

« هنگامی که علامه محقق ملازین العابدین گلپایگانی از عتبات عالیات به ایران مراجعت فرمودند، توفیق حاصل گردید به حضور ایشان مشرف شدم. این در هنگامی بود که شیخ مرتضی انصاری (ره) فوت نموده بود؛ لذا جمعی از بزرگان و تلامذه ایشان مانند حاج میرزا حسن شیرازی و حاج سیدحسین کوه کمره ای برای ایشان نامه ای نوشته بودند و از ایشان دعوت نمودند تا از گلپایگان به نجف رفته تا زعامت حوزه نجف را به عهده بگیرد و جمله مردم از افادات علمی و عملی ایشان بهره مند گردند؛ ولی او عذر آورد که به خاطر کهولت سن، حال او مساعدت با قیل و قال ندارد و برکناری از صحنه ریاست و زعامت را ترجیح می دهد.

او عالمی زاهد و به دور از زخارف دنیوی بود و از معاشرت با ارباب قیل و قال اجتناب می نمود و مرا هم به این امر توصیه می کرد.»

 

                                    

                                          بنای مسجد حجت الاسلام

همان گونه که گفته شد مرحوم حجت الاسلام مسجدی را در محله معروف به »باباعبدا...« شهرستان گلپایگان احداث نموده اند که هم اکنون مورد استفاده عموم مردم گلپایگان می باشد و از بزرگترین مساجد این شهر به حساب می آید. در اطراف صحن مسجد حجره هایی ساخته شده که در آن زمان محل درس و تربیت طلاب علوم دینه قرار می گرفته است، مرحوم حجت الاسلام علاوه بر اقامه جماعت و بیان احکام و معارف در این مسجد به تربیت طلاب و آموزش آنها تلاش می ورزیده است.

کرامات و عنایات

در مورد بنای مسجد حجت الاسلام و کرامات و عنایات آن عالم وارسته، فاضل محترم جناب آقای افاضلی گلپایگانی در کتاب «توشه ای از تاریخ گلپایگان و مردم آن» اینگونه نقل کرده اند.

« در مورد مسجدی که مرحوم حجت الاسلام ساخته است آنچه سینه به سینه نقل شده و تعریف می کنند، همه روز نزدیک غروب که کارگران دست از کار می کشیدند برای ایشان تخته پوستی در صحن مسجد پهن می کرده اند و آقا روی آن می نشسته و دست زیر پوست می برد و مزد همه کسانی را که برای ساختن مسجد کار کرده بودند بدون اینکه با آنها حرفی بزند یا پولی را که می داد شمارش کند شخصاً پرداخت می کرد.

گاهی مزد یک کارگر ساده بیش از برخی بنایان می شد؛ چون هر کس به قدر کاری که در آن روز انجام داده بود مزد می گرفت، کم کاری و غفلت افراد از روی مزدشان که شمرده و می گرفتند مشخص می شده است.

پدربزرگم از قول پدرش حاج حسن تعریف می کرد که در موقع ساختن مسجد حجت الاسلام ایشان نذر می کند یک هفته برای رضای خدا در مسجد کار کند و چون عصرها مزد نمی خواسته خدمت آقا نمی رفته است، روز آخر وقتی دست هایش را می شوید که برود، از طرف آقا احضار می شود که ناچار می رود، حاج حسن نقل کرده بود وقتی خدمت ایشان رسیدم فرمودند: آحسن خسته نباشی و نذرت قبول باشد؛ ولی هدیه ای هم باید بگیری ودست زیر پوست بردند و مبلغی به من دادند هر چه امتناع کردم نپذیرفتند، ناچار به اشاره اطرافیان به عنوان تبرک قبول کردم و خواستم دست ایشان را ببوسم، اجازه ندادند و فرمودند: من باید دست زحمتکش را ببوسم، بعد پول را که شمردم 15 ریال بود که مبلغی هم بیشتر از مزد یک کارگر ساده می باشد، حاج حسن گفته بود آن 15 ریال در آن روز بیش از یکصدتومان مفید واقع گردید.»

قضیه ای دیگر از کرامات ایشان

 این قضیه در مقدمه کتاب «انوارالولایه» که از جمله آثار و تألیفات ایشان است. نقل شده از حضرت آیت ا... العظمی صافی که ایشان از آیت ا... العظمی حاج سیداحمد خوانساری و آن مرحوم از علامه حاج آقا روح ا... کمالوند خرم آبادی و ایشان از حضرت آیت ا... العظمی حاج آقا حسین بروجردی که در یکی از جنگ هایی که در زمان پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار به وقوع پیوست، علی رغم سعی و تلاش که برای پیروزی بر دشمن شده بود نیروهای او مواجه با شکستی سخت شدند. در اینجا بود که فرمانده لشکر از پادشاه طلب امداد کرد، شاه سبب شکست را از او جویا شد، در جواب گفته شد نیروهای او از پیروان حجت الاسلام شیخ زین العابدین گلپایگانی هستند و او این جنگ را تحریم نموده است، به دنبال این سخنان امر برای شاه گران آمد؛ لذا دستور احضار شیخ به طهران را جهت توبیخ و سرزنش صادر نمود، هنگامی که شیخ زین العابدین به طهران آمد بر آخوند ملاعلی کنی (متوفی 1306 ق) که در آن زمان از بزرگان علماء طهران بود، وارد گردید و از احترام و خوش رویی آخوند ملاعلی کنی برخوردار شد و جریان را به اطلاع ایشان رسانید، به دنبال آن مقرر شد همراه آخوند ملاعلی کنی ملاقاتی با شاه حاصل گردد، در نیت ناصرالدین شاه این بود که هنگام ورود شیخ زین العابدین سخت بر ایشان معترض گردد و او را نسبت به این امر مورد عتاب قرار دهد؛ ولی ناصرالدین شاه هنگام ورود شیخ زین العابدین و آخوند ملاعلی کنی از آنها به گرمی استقبال نمود و آنان را مورد احترام قرار داد!! بعد از اتمام مجلس حاضرین از برخورد شاه با شیخ و عدول از منویات او سؤال کردند، چه شد که شما از آنچه در نظر داشتید برای عتاب شیخ، صرف نظر نمودید؟

شاه گفت: هنگام ورود شیخ، مردی را دیدم که شمشیر خود را برهنه نموده بود و به سوی من می آمد، فکر کردم نگهبانان قصر او را فرو خواهند گرفت و مواظب احوال او خواهند بود؛ ولی هر چه نزدیکتر می شد می دیدم کسی متعرض او نمی شود و گویا او را نمی بیند تا اینکه با همان هیأت پیش آماده و به من گفت: ای شاه اگر متعرض این مرد شوی با این شمشیر تو را هلاک خواهم کرد یا گردنت را خواهم زد، این مطلب سبب شد که از زیان رساندن به شیخ صرف نظر نموده و به گرمی از او استقبال و احترام نماید.

 

                               شبهای جمعه کربلا

 

 

                                   

                              حاج حسین صیادی

درروزدوشنبه بیست ونهم تیرماه 1394مطابق سوم شوال 1436قمری خدمت جناب آقای حاج حسین صیادی که ازمعمرین وخدمت گذاران به مردم شریف گلپایگان می باشد رسیدیم درحالی که 82بهاراززندگی راپشت سرگذاشته بود ولی ازحافظه خوبی برخورداربود، ایشان قضایایی را از کرامات مرحوم حجة السلام برایمان نقل کردند که دراینجا به یکی از آن ها اشاره می کنیم،ایشان ازپدرش ابوطالب نقل کردند که پدرم می گفت  : جد مادری ام برایم نقل می کرد که مرحوم حجة الاسلام خدمتکاری داشت به نام کربلایی حسین که درایام هفته درمنزل آقا کار می کرد ولی بعدازظهرهرپنجشنبه که می شد آقا می فرمودند:کربلایی حسین شبهای جمعه مرخص هستی به منزل برو وشنبه بازگرد،مدتی به این صورت گذشت من که با آقا مأنوس بودم وحالات معنوی ایشان را می دیدم حساس شدم که چرا نباید شبهای جمعه درمنزل ایشان بمانم! روزپنجشنبه ای بودکه همین امر تکرارشدولی من تصمیم گرفتم که ازآقاخواهش کنم که اجازه بدهیدمن بمانم ،بعدازاظهاردرخواستم آقا فرمودند: تو نباید شبهای جمعه بمانی ،اما وقتی با اصرارمن مواجه شد به من گفت : اگرمی خواهی بمانی باید هراتفاقی که می افتد راکتمان کنی وتا من زنده هستم برای کسی بیان نکنی! من هم به آقا قول دادم،نزدیکی غروب آفتاب که شد آقا فرمودند : حسین آماده باش تا برای نظافت به حمام برویم ،آخه قدیما جلومسجدحجة الاسلام حمامی بوده،می گوید باآقا به حمام رفتیم وبعدازبرگشت به منزل ، به من گفت : آماده باش تا باهمدیگربه کربلابرویم !!من ازگفته آقا تعجب کردم !!خدایا چه می شنوم !!کربلا ! آیاخواب می بینم یابیدارم ! سرانجام کربلایی حسین می گوید ازمنزل خارج شدیم جلو درب منزل که رسیدیم آقا به من گفت :حسین هرکاری که می گویم انجام بده،گفتم : چشم آقا ، بعد فرمودند : چشمانت راببندوتا نگفتم بازنکن ، چشمانم رابستم ،بعد آقا فرمود: هفت مرتبه ذکرصلوات بفرست ، فرستادم ،بعدفرمودند:یک حمد همراه با سوره توحید بخوان ، حمدوسوره را هم خواندم سپس فرمود: معوذتین (سوره ناس وفلق )را نیزبخوان ،آنرا هم خواندم ،لحظاتی گذشت ،گفت : حسین حالا چشمانت رابازکن ، چشمم را بازکردم یک وقت خودم را درجلوحرم مُطَّهرحضرت سیدالشهداء علیه السلام دیدم!! آقا به من فرمودند : حسین اینجا حرم آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام است ، برو نمازت را بخوان وزیارت کن ، شب رااینجاهستیم !!هرکجارفتی بعدازنمازصبح به همین مکان برگرد،اومی گوید بعد ازاتمام اعمال وادای فریضه صبح به همان مکان آمدم ،دیدم آقا منتظرم می باشد ،ازحرم خارج شدیم ، جلودرب حرم که رسیدیم ،آقا به من گفت : چشمانت را ببند وهمان کاری که دروقت آمدن انجام دادی انجام بده!! چشمانم رابستم وذکرصلوات وسوره حمد وتوحید ومعوذتین راخواندم لحظه ای بعد آقا فرمود :چشمانت رابازکن ،چشمم را بازکردم خودم راجلودرب مسجدحجة الاسلام دیدم .   بعد متوجه شدم شبهای جمعه که ایشان اصرارداشتند من منزل ایشان نمانم همه هفته برای زیارتی حضرت به کربلا مشرف می شدند .

 

 

                          

 

                         

 

منابع و مآخذ

1- کتاب دانشمندان گلپایگان، جلد اول

2- کتاب انوارالولایه

3- کتاب توشه ای از تاریخ گلپایگان و مردم آن

4- کتاب لقاب الالقاب

                                   « سعید نخعی گلپایگانی»

 


93/8/26::: 2:6 ع
نظر()