سیمای فرزانگان گلپایگان (13)
نگرشی برزندگی عالم ربانی آیة الله حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی رحمة الله
تولد وتحصیلات
مرحوم حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی ازعلماءواوتاد به شمارمی رفته وعلاوه بربُعدعلمی ، صاحب مقامات معنوی وحالات باطنی و
ملکات فاضله اخلاقی ودارای کرامات بوده است.ایشان درسال1299هجری قمری برابربا1260هجری شمسی درمحل سر رباطان
گلپایگان دیده به جهان گشود،ابتداء مقدمات را درهمانجا فراگرفت ، بیش ازشانزده سال ازبهار عمرش نگذشته بود که برای ادامه
تحصیل عازم اصفهان گردید ومدت بیست ویک سال درآنجا ازمحضراساتید بهره برد ، سپس درسال1335هجری قمری به قصد
مجاورت حضرت علی بن موسی الرضاعلیه با پای پیاده به مشهد مقدس سفرنمود ودرآنجا رحل اقامت گزید ومجاورشد، ایشان ضمن
این که بیش ازنیم قرن درجوارمرقد مطهّرومنوّرحضرت رضاعلیه السلام امامت جماعت مسجد گوهرشاد را برعهده داشت درمدرسه
علمیه فاضل خان وپس ازآن درمدرسه خیرات خان درحجره ای که برای ایشان فراهم گشته بود تا آخرعمرشریفشان به فعالیت های
دینی و تدریس فقه ، حدیث ،تفسیرقرآن و اخلاق مشغول بوده تاسرانجام پس از نیم قرن خدمت به مردم وتعلیم وتربیت شاگردانی ممتاز
وتدریس علوم دینی درسحرگاه روزبیست وسوم جمادی الثانی 1384هجری قمری برابربا 1343هجری شمسی پس ازقرائت سوره
مبارکه صافات دعوت حق را لبیک گفت و پیکرمطهرش دررواق دارالسلام حرم مطَّهررضوی درجوارمولا ومقتدایش به خاک سپرده شد
ارادت به امام رضاعلیه السلام
ایشان دراین مدت قریب به نیم قرن که درمشهد بودند همیشه صبح ها خصوصا درایام زمستان حتی درحالی که هوا سرد وبارانی
ویابرف می بارید قبل ازطلوع فجربه سمت حرم می رفتند وپشت درب حرم سجاده شان را پهن می کردند ونمازشب می خواندند تا نزدیک
طلوع فجرکه درب حرم را بازکنند تا اولین کسی باشد که واردحرم می شود.
عنایت حضرت علی بن موسی الرضاعلیه السلام
حضرت آیة الله وحید خراسانی درسال 1372هجری شمسی دردرس خارج اصول به مناسبت ولادت باسعادت حضرت رضاعلیه السلام
فرموده بودند : حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی درتربیت من نقش داشت ، بعد قصه ای را از زبان ایشان نقل کرده بودند که ایشان به من فرموند
زمانی بیمار شدم و در بیمارستان امام رضای مشهد بستری گرد ید م . بعد ازگذشت سه روز در سحرگاهی که حالم خیلی وخیم بود وناراحت بودم
گریه کردم ، رو به حرم مطهر نموده و توسّل به حضرت رضا علیه السلام پیداکردم وبه آن حضرت عرض نمودم آقا: من چندروز است که
مریضم ودربیمارستان بستری می باشم درحالی که چهل سال جزء اولین افرادی بودم که در سحرگاهان به زیارت قبرت می آمدم، اکنون به
این روز افتاده ام، شماهم که به من سرنمی زنی وسراغی ازمن نمی گیری ! این درحالی بود که گریه کردم وخوابم برد درعالم خواب ناگاه متوجه
شدم که وجود مقدّس آن حضرت کنار تخت بیمارستان است درحالی که شاخه گلی دردست داشت وآن گل را به من داد درهمان حال اوضاع عادی
شد و بیماریم بر طرف گردید از آن زمان که آقا گل رابه من داد با آن دستی که گل راگرفته بودم به موضع درد می گذاشتم وراحت می شدم وبعداً
به هر بیماری هم که دست می کشیدم شفا می یافت. رفته رفته در اثر تماس با اندام اهل معصیت که برای علاج شان دست می کشیدم، اثر دستم
کاهش یافته و فعلاً باید زمانی را صرف ادعیه و اوراد نمایم تا تاثیر کند.
عین این قضیه رامرحوم حاج سیدمحمدرضا محمودی ازمرحوم آیة الله العظمی گلپایگانی که به دیدارایشان رفته بودند نقل کرده اند.[1]
حکایت دیگری ازایشان نقل شده که یک روزی درجلسه ای فرموده بودند : " دیشب مى دیدم که وارد حرم مطهّر آقا شدم و بدن مقدّس حضرت
على بن موسى الرّضا(ع) در وسط حرم پا به قبله دراز شده و پارچه سفید روى بدن آن حضرت کشیده اند ، در این بین بادى وزید و پارچه را از
روى بدن آن حضرت به کنارى انداخت من با کمال تعجّب دیدم بدن مقدّ س ایشان سوراخ سوراخ است و جاى تیر دیده مى شود ! به آن حضرت
عرض کردم آقا من شنیده بودم شما را با زهر شهید کرده اند ولى حالا مى بینم در بدن مقدّ ستان جاى تیر زیادى وجود دارد . فرمودند : صحیح است
مرا با زهر کشتند ، اما این سورا خها مربوط به فلان عمل وگناهی است است که بعضى از زائرین انجام مى دهند . آن ها مانند تیرى است که بر
بدن من مى خورد و ایشان نام آن گناه را مى بردند[2].
خاطره ای ازآیة الله مجتهدی
ایشان فرموده بودند شخصی هفده هزارتومان برای حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی رحمة الله علیه درمشهد می برد تا این که خانه ای
برای خود بخرد ولی ایشان نپذیرفتند ،آن شخص می گوید آقا لااقل پول راقبول کنید وبه فقراء بدهید ایشان فرموده بودند :
من مستحق نمی شناسم ،شما خودتان به مستحق بدهید.
" سعید نخعی گلپایگانی"
. ر ، ک : دانشمندان گلپایگان ، جلد دوم ، ص 51 . [1]
. ر ک : پرواز روح ، ص 185.[2]