سیمای فرزانگان گلپایگان (11)
سعید نخعی گلپایگانی
مختصری ازشرح احوال مرحوم آخوندملاعبدالله نخعی گلپایگانی رحمة الله علیه
آخوندملاعبدالله فرزند آخوند ملاحسین شهید، ازعلمای بزرگوارمنطقه که درزمان خود مشهوربه
زهد وتقوی وعلم بوده ودرقناعت ومناعت طبع وهمچنین شجاعت ، زبان زد خاص وعام بوده است .
ایشان به هیچ وجه ازحکّام جورزمان خود نمی هراسید وازآنان بیم به خود راه نمی داد واین بدان
جهت بوده که نفسی نیرومند وروحی ملکوتی داشت.ایشان همواره به وعظ وارشاد ونصیحت
مردم می پرداخت ودراین خصوص کوشش زیاد می کرد،سخنانش جملگی پندواندرزبود به
طوری که دراین مورد نیززبان زد خاص وعام وزهاد وعبّاد بوده است.
تاریخ فوت ایشان دقیقاً مشخص نیست ولی آنچه مسلم است این عالم وارسته درزمان زندیه[1]
زندگی می کرده،قبراودرسمت شرقی قبرستان قدیمی شهرگوگد قراردارد وهم اکنون بنایی برروی
آن قراردارد وبه بقعه معروف است .
دراین بقعه خانوادگی دو نفردیگرازعلمای بزرگ ازخاندان نخعی یعنی آخوند ملامحمدتقی نخعی
مشهوربه حاج آخوند وآخوندملامحمدجوادنخعی والد بزرگوارمرحوم آیة الله حاج میرزا هدایة الله
وحیدگلپایگانی رحمة الله علیهم مدفون می باشند.
مقام علمی
آخوندملاعبدالله درعلم وفضل دارای مرتبه ای والاودرنهایت کمال بود.این موضوع ازاجازه نامه ای
که فاضل بحرانی برادرزاده شیخ یوسف بحرانی صاحب کتاب حدائق به ایشان داده به خوبی روشن است.
فاضل بحرانی پس ازحمدوثنای الهی می فرماید:«ازآنجا که سیره وعادت علمای سلف همواره براین
بوده است که هرگاه می خواستند روایتی راازکتب اربعه (کافی ،من لایحضره الفقیه،تهذیب واستبصار)
نقل کنندسلسه مشایخ خودرا به مؤلفین کتب مذکوراتصال می دادند،وازطرفی به سبب آن که اتفاق افتاد
که دربلده شیرازبا یکی ازعلمای اعصاروفضلای اخیاریعنی عالم اَ وّاه[2]شیخ عبدالله گوگدی گلپایگانی
ملاقات نمودم واو درباره بعض ازمسائل فقهیّه بامن مذاکره کرد،وازمن پیرامون بعض ازاخبارمشکله
خفیّه توضیحاتی خواست وسپس درخواست کردکه من بنابرطریقه وروشی که دارم ودرمیان علمای فرقه
وملت حقه شیعه درخصوص روایت کتب یاد شده است واخباروآثارمذکوره درآن وجامعین آن ازطرق
سلسه مشایخ خودمعمول ومعهود است به او جازه دهم تانقل حدیث کند،وچون سفرمانع ازگفتگووتوضیح
وتفصیل زیاداست لهذا من راه ایجازواختصار راپیموده صرفا به خاطرتیمّن وتبرک نام بعض ازمشایخ
خود رامی برم،وبه شیخ عبدالله مذکور-که خداوندهمواره بقای وجودوعروج اورابرمدارج علم وعمل
طولانی گرداند-اجازه دادم که ازناحیه من به شرحی که ازمشایخ خودروایت می کنم،روایت کند.»
سپس این عالم بزرگوارباامضای خودبدین صورت- العبدالراجی عفوربّه المجازی حسین بن محمدبن
ابراهیم البحرانی – این اجازه نامه رابامهر خود ممهوروختم نموده است.
کرامات ایشان
همان گونه که گفته شدایشان علاوه براین که دارای مقام علمی ومعنوی بوده اهل کرامت هم بوده است.
ازجمله کراماتی که ازایشان نقل شده این است که هرگاه مقداری ازخاک قبراو رابرداشته وبرروی کالایی
که روبه کسادی وکاهش نهاده می ریختند کالای مزبوررواج پیدامی کرده ویااگرقدری ازآن رادرآبی
می ریختند وبه مریضی می دادند شفا پیدامی کردوسلامتی خودرا بازمی یافت،ازاین رو پیوسته معمول
بوده که هرسال یک بارروی قبرایشان راکه براثربرداشتن خاک خراب می شد تعمیرمی نمودند.
مرحوم حجة الاسلام والمسلمین استاد محمد وحید گلپایگانی فرموده بودند ازدوران کودکی به یاد دارم
که همیشه درروی قبردرقسمت بالای سرمرحوم آخوند ملاعبدالله به قدریک کاشی حفره ای وجود داشت
که مردم آن را کنده وازدرون آن خاک برمی داشتند وبدان استشفا می نمودند،ولی مرحوم والد آیة الله
حاج میرزا هدایة الله وحید گلپایگانی این کاررا نهی کرده وازآن جلوگیری نمودند وبا کاشی آن را پوشاندند
چون استشفا به هرخاک جزتربت حضرت سیدالشهدا علیه السلام وخوردن آن غیرجایزومنهی به شمار آمده
است وبه موجب بعضی روایات این امتیازازاختصاصات تربت آن حضرت است.
ازجمله کرامات ایشان این که وی هنگامی که درباره یکی ازحکام جور که ستمکاری را ازحد گذ رانده بود
نفرین کرد،آن حاکم درجا ازپادرآمدوهلاک شد.
دیگر آن که درسفری که به شیرازکرده بود به منظور درخواست عزل حاکمی دیگر که درباره مستمندان
بسیارستم روا می داشت[3] به مجلس سلطان کریم خان زند وارد شد،واین درحالی بود که ملا عبدالله لباس
مندرسی به تن داشت وناشناس درآنجاحضوریافت .کریم خان هنگامی که نظرش بروی افتاد بدون آن که
واسطه ای اورامعرفی کند یاخبری ازورود او داشته باشدویا ایشان اذن واجازه ای که در دربارسلاطین
معمول بودازاو خواسته باشد ازجا برخواست وملاعبدالله را گرامی داشت ودرمقابل اوتواضع نمود وبه
مجرد آن که آخوند ملاعبدالله درخواست خود را اظهارکرد کریم خان شکایت اورا درباره حاکم مزبور که
ازقضا بسیار مورد توجهش بود شنیده اوراعزل کرد وازکاربرکنارنمود.وهمچنین کراماتی دیگرکه در باره
اونقل می کنند ودراین بلاد ونوحی بسیارمشهورومعروف است.[4]
.ر ک :دانشمندان گلپایگان ج 1، ص 312به نقل از دست نوشته های استاد محمد وحید گلپایگانی.
[1] . سلسه زندیه ، 1162 – 1209 هجری قمری.
[2] . اوّاه به کسی اطلاق می شود که همواره ازخوف خدادرحزن واندوه باشد.
[3] . این عالم بزرگوار باهمه زهدوپرهیزگاری که داشت هرگزازخدمت به خلق ودفاع ازحقوق
[4].ر ک :دانشمندان گلپایگان ج 1، ص 312به نقل از دست نوشته های استاد محمد وحید گلپایگانی.